به چه علتی مرگ را دوست نداریم ؟

به چه علتی مرگ را دوست نداریم ؟

مردم! شما را به یاد آورى مرگ، سفارش مى‏کنم، از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش مى‏کنید در حالى که او شما را فراموش نمى‏کند؟ و چگونه طمع مى‏ورزید در حالى که به شما مهلت نمى‏دهد؟ مرگ گذشتگان براى عبرت شما کافى است، آنها را به گورشان حمل مى‏کردند، بى آن که بر مرکبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن که خود فرود آیند.( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه ۱۸۸) و مرگ آینده دور یا نزدیکی است که در نهایت با آن مواجه خواهیم شد.

مرگ چیست؟
شخصى به علىّ بن الحسین علیهما السّلام عرض کرد: مرگ چیست؟ فرمود: براى مۆمن، مانند از تن در آوردن لباس چرکین و پر از شپش، و رهائى از قیدها و زنجیرهاى گران و ملبس شدن به فاخرترین لباس و (بوئیدن) خوشبوترین بویها، و سوارشدن بر (رام‏ترین) مرکبها و مأوا گرفتن در مأنوس‏ترین منازل، و براى کافران مانند از تن به در آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن کردن‏چرکین‏ترین و زبرترین لباسها، و رفتن به وحشتناک‏ترین منازل، و (چشیدن) سخت‏ترین شکنجه‏هاست.

 

و از محمّد بن علىّ علیهماالسّلام پرسیدند که: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است که شب هنگام شما را فرا مى‏گیرد، با این تفاوت که مرگ مدّتش طولانى‏ تر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند که نتواند وصف کند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند که قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را براى آن مهیّا سازید.(معانی الأخبار / ترجمه محمدى /ج‏۲ /  ۱۹۷)

 مرگ و چیرگی او بر انسان:
پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‏ فرماید: خداوند، آفریده‏اى را نیافریده است مگر آنکه بر آن فرماندهى قرار داده که بر آن چیرگى دارد، و این براى آن است که چون خداوند تبارک و تعالى دریاهاى شیب را بیافرید بر خود بالیدند و جوشیدند و گفتند: چه چیز بر ما چیرگى تواند یافت؟ و خداوند زمین را آفرید و آن را بر پشت دریا پهن کرد و گسترد و دریارام زمین شد.

 

سپس فرمود: زمین بر خود بالید و گفت: چه چیز بر من چیره گردد؟ سپس باد بر خود بالید و طوفان به راه انداخت و دامن کشید و گفت: چه چیز بر من چیرگى تواند؟ و خداوند انسان را آفرید که ساختن آغازید و چاره اندیشید و آن را برگرفت که از باد و جز آن خود را نهان مى‏داشت، و بدین ترتیب باد هم خوار شد. و سپس انسان سر به شورش برداشت و گفت: چه چیز قدرتى بیش از من دارد؟ و خداوند مرگ را براى او آفرید و انسان نیز به خوارى کشیده شد. (بهشت کافى / ترجمه روضه کافى/  ۱۹۱)  و این مرگ محو کننده لذت های او و پایان بخش خوشی و ناخوشی های اوست. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى‏فرماید که: بسیار به خاطر بیاورید، محوکننده لذّتها را.

پرسیدند که: چه چیز است آن؟ فرمود: مردن. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / ۵۰۷ )  و حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند: مرگ نابود کننده لذّت‏ها، تیره کننده خواهش‏هاى نفسانى، و دور کننده اهداف شماست، مرگ دیدار کننده‏اى دوست نداشتنى، هماوردى شکست ناپذیر و کینه توزى است که بازخواست نمى‏شود(نهج البلاغة / ترجمه دشتى/  خطبه ۲۳۰ )

وصف حال مردگان
حضرت علی علیه السلام در وصف حال مردگان چنین فرموده‌اند: در حالى که آنها داراى عزّت پایدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاکم، یا رعیّت سر فراز بودند که سرانجام به درون برزخ راه یافتند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدن‏هاى آنان خورد، و از خون آنان نوشید پس در شکاف گورها بى جان و بدون حرکت پنهان مانده ‏اند. نه از دگرگونیها نگرانند  و نه از زلزله‏ها ترسناک، و نه از فریادهاى سخت هراسى دارند.

 

غائب شدگانى که کسى انتظار آنان را نمى‏کشد، و حاضرانى که حضور نمى‏ یابند، اجتماعى داشتند و پراکنده شدند، با یکدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند، اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساکت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مکان نیست، بلکه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و کر گشتند، و حرکاتشان به سکون تبدیل شد، چنان آرمیدند که گویا بیهوش بر خاک افتاده و در خواب فرو رفته‏اند. همسایگانى هستند که با یکدیگر انس نمى‏گیرند و دوستانى‏اند که به دیدار یکدیگر نمى‏روند.

 

پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است. با اینکه در یک جا گرد آمده‏اند تنهایند، رفیقان یکدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مى‏شناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى که به سفر مرگ رفته‏اند براى آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناک‏تر از آنچه مى‏ترسیدند یافتند، و نشانه‏هاى آن را بزرگ‏تر از آنچه مى‏پنداشتند مشاهده کردند.براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلى‏شان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مى ‏خواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند، زبانشان عاجز مى‏شد.

حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم‏هاى عبرت بین، آنها را مى‏نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى‏شنود، که با زبان دیگرى با ما حرف مى‏زنند و مى‏گویند: چهره‏هاى زیبا پژمرده و بدن‏هاى ناز پرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس کهنگى پوشانده‏ایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث برده‏ایم، خانه‏هاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایى‏هاى اندام ما را نابود، و نشانه‏هاى چهره‏هاى ما را دگرگون کرده است.اقامت ما در این خانه‏هاى وحشت‏زا طولانى است، نه از مشکلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد. ( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه ۲۲۱)

چرا انسان مرگ‏ را دوست ندارد
مردى خدمت پیامبرخدا (صلی الله علیه) رسید و به او گفت: چگونه است که من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مالى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا آن را پیش از مرگ (به گور خود) فرستاده‏اى؟گفت: نه. فرمود: براى همین است مرگ را دوست ندارى. (الخصال / ترجمه جعفرى /  ج‏۱ / ۲۷)

از تیر اجل چه جان نخواهى بردن‏ باید که همیشه دل نهى بر مردن‏

تا چند براى مال و أسباب جهان‏ هردم دل خلق عالمى آزردن‏

منابع:
۱)     نهج البلاغه ترجمه دشتی
۲)     دیوان امیرالمومنین علیه السلام/ میبدی، زمانی
۳)     الخصال / ترجمه جعفرى /  ج‏۱
۴)     مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان            
۵)     بهشت کافى / ترجمه روضه کافى
۶)     معانی الأخبار / ترجمه محمدى  /ج‏۲

+ نوشته شده در  شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ساعت 7:26  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

paper contents day appealing text %d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%a8%d9%86%d8%af%db%8c%e2%80%8c%d9%86%d8%b4%d8%af%d9%87 my posts believe text believe  طغیان و گناهان صغیره

گاهی می شود که ما خوبی ها و داشته هایمان را از خود می دانیم، و دریغ که این طغیانست.
غافلیم از اینکه ما در قدم به قدم زندگی خود محتاج تدبیر خداییم، و باید نعمت ها و داشته هایمان را از خدا و تدبیر او بدانیم، زیرا تنها اینچنین است که از تکبر دور می مانیم و دچار عُجب نمی شویم.

گاهی خداوند انسان را به گناه های صغیره مبتلا می کند!، تا او دچار خودبزرگ بینی نشود و خود را بشکند در برابر عظمت باری تعالی، البته این مسئله «جبری» نیست، بلکه تنها شاید خداوند از قدرت خود برای بازدارندگی استفاده نکند، چرا که خطر عُجب و تکبر به مراتب بزرگ تر است از یک گناه کوچک یا به فرض قضا شدن نماز.

مادامی که از ولایت و سرپرستی خداوند دور بمانیم، در برابر سیئات و پلیدی ها بی اراده خواهیم شد.
تنها تدبیر خداوند است که مارا محفوظ نگه می دارد و اگر از سرپرستی و ولایت او خارج شویم، نفس سرکش و شیاطین، ما را به همراه خود تا اعماق ضلالت فرو خواهند برد.

+ نوشته شده در  شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ساعت 3:20  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

  نام : شعبانعلی                                         نام خانوادگی : طاهری مزدی

نام پدر : اسحاقعلی                                    تاریخ تولد :  ۰۱/۰۱/۱۳۴۸

 محل تولد : زادگاهش روستای مزده              تاریخ شهادت : ۰۴/۰۴/۱۳۶۷

        تاریخ دفن : 1374/11/05                    محل دفن : در روستای مزده ؛ چهاردانگه

محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه شهید شعبانعلی طاهری مزدی :

«ولا تقولو المن یقتل فی سبیل الله امواتأ بل احیاء و لکن لا تشعر »

به نام آنانکه در راه خدا کشته می شوند نگوئید مردگانند اینها زنده هستند لکن در نمی یابید .

مولای متقیان حضرت علی (ع) می فرماید : دنیا جای ماندن نیست بلکه پلی است که باید از آن عبور کرد و بر سرای ابدیت پیوست و حال خوشبحال آن کسانی که از این دنیا توشه ای بر داشتند و به لقاء الله پیوستند و جهاد دری که از آن درهای بهشت که خداوند این درب را مخصوص اولیاء خود گشوده است .

بنام خداوند بخشنده مهربان

بنام خدا که زندگیم بنام اوست و معشوق مرادم اوست . سلام بر مردان حق ، مردان خدا و رزمندگان اسلام ، سلام بر حضرت محمد «ص» و سلام بر حسین «ع» این الگوی نمونه جهاد و شهادت ، سلام بر امام امت که در خط اصیل انبیاء قدم بر میدارد ، سلام بر پدران و مادران که به گفته حضرت امام مردانی دلیر و شجاع که در دامن خود پرورش می دهند که با ایمان بر خدا در راه اسلام به معراج ملکوت پرواز می کنند ، سلام بر شهیدان راه حق و فضیلت برای حفظ اسلام و مسلمین و ولایت فقیه و حکومت جمهوری اسلامی ایران و رهبری امام خمینی عزیز این راه را آگاهانه و از روی شناخت قبلی انتخاب کردم که این راه بهترین راه سعادت همه انسانهای روی زمین میدانم و به همین دلیل است که امیدوارم با وحدت کلمه پر از عدل و داد شود و به همین دلیل است که حقیر حاضرم بهترین چیز یعنی جانم را هدیه اسلام کنم .

بار خدایا تو می دانی که کورکورانه در این راه نیامدم و هدفم تنها رضای تو و در خدمت به کشور اسلامی بوده و خواهد بود و من عاشقانه به این راه و مکان (جبهه آمده ام ) و به دنبال شهادت میروم و مرگ را عاشقانه در آغوش می گیرم .

بار خدایا : این فوز عظیم را نصیب این بنده گناهکار عنایت فرما .

پدرم و برادرم و خواهرم امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من بدست شما نرسد آنگاه به یاد شهدای کربلا بیافتید و ناراحتی به خود ندهید و هر وقت دلتان گرفت به گلزار شهدا بروید و به مزار همه ی شهیدان بنگرید آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد .

پدرم و برادرم و خواهرم از شما میخواهم برای من گریه نکنید زیرا ما را از مردن باکی نیست و شهادت افتخار انبیاء ماست من تکامل خویش را یافتم و سرانجام به آروزی خود که همان شهادت است رسیدم .

پدرم میدانم که زحمات فراوانی برای ما کشیدی و نمی توانستم زحمت های شما را جبران کنم از خداوند منان خواهانم که اجر شما را بدهد  و خواهرمان حق زیادی بر گردن ما دارد و ایشان را دلداری بدهید .

ضمناً مبلغ 10.000 ریال در بانک استان مازندران در میدان شهداء موجود است و این مبلغ پول را به جبهه جنگ بدهید . وصی من پدر من می باشد و اگر جنازه ام بدست شما رسید مرا در سمت راست مادرم دفن کنید .

مسلسل بر انگشت من نوجوانم                       گل نشکفته مازندرانم

به صحرا میرم دوشم تفنگ است                  علاوه بر تفنگ بیل و کلنگ است




ارسال توسط منتظران ظهور
+ نوشته شده در  شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ساعت 2:3  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

فهرست
عنوان
مقدمه
نماز واجب و فرضيه اي بزرگ است:
نماز عمود دين وفرضيه نخستين
آيا ضرورت وعذري مجوز ترك نماز مي شود؟
محافظت بر نماز پنجگانه
تقواي قلب مطلوب است نه صورت
نماز بايد مهمترين كاردر نظرها باشد
نماز در اديان ديگر
نماز وشخصيت هاي علمي
نمازگزار
بهترين كارها وبهترين جاها
توجه به راست وچپ نشانه نبودن حضور قلب
نماز و ارزش هاي معنوي
اهميت نماز با توجه گفتار امام حسين(ع)
منابع 

 

مقدمه
نمازعالي ترين واساسي ترين رشته الفت و عامل محبت بين بندگان و حضرت حق است. نماز، نور دل وصفاي قلب وروح جان وسلامت روان وفروغ ذات عباد صالح خداست.
فرهنگ نماز، مجموعه حقايق ومعارفي است كه بشر در گذرگاه حيات مي آموزد تا به نيروي ايمان وجهاد از پايگاه با توجه به اين كه نماز ستون دين مي باشد و اولين فريضه اي است كه بعد از بعثت رسول اكرم به ايشان آموزش داده شده و بارها و بارها در روايات واحاديث وآيات بر اهميت آن تاكيد شده است.اما هميشه درعمل مظلوم وكم اهميت به شمار آمده است.
در اين تحقيق تلاش شده به بعضي از زواياي نماز اشاراتي هر چند كوچك شود تا هر آنچه كه تا امروز در مورد نماز فراگرفته ايم مجددا يادآوري شود.
با آرزوي آن كه اين چند صفحه ناچيز بتواند تا حدي از دين بزرگ ما نسبت به نماز بكاهد هر چند كه بزرگترين روش براي اداي دين برپا كردن صف هاي طويل نماز جمعت در تمام دنيا و خواندن آن به خالصانه ترين صورت مي باشد.

 



نماز واجب و فرضيه اي بزرگ است.

وجوب نماز يكي از ضروريات دين مقدس اسلام، فريضه اي بزرگ و وظيفه اي سنگين در اين آيين پاك است.
منكر آن از دين خارج و به اتفاق دانشمندان اسلامي كافر است.
و تارك آن ،با اعتراف به وجودش بايد تعزير شود. به علاوه ، اگر منكر وجوب آن،مرد، واصولا مسلمان بوده باشد به اين معنا كه انعقاد نطفه اش در حال اسلام پدر و مادر ، و يا يكي از آنها شده باشد كه در اصطلاح او را مرتد فطري مي خوانند بايد كشته شود. واگر اين چنين نبوده بلكه خود اسلام اختيار كرده كه در اين صورت اگر منكر وجوب نماز شد اصطلاحا وي را مرتد ملي مي نامند از او توبه مي خواهند اگر توبه كرد كه هيچ و اگر حاضر به توبه نشد بايد او را كشت. و اگر زن مسلمان در هر صورت منكر وجوب نماز شود البته از او توبه مي خواهند اگر توبه كرد كه خوب واگر توبه نكرد زندانش مي كنند و در زندان بر او سخت مي گيرند تا توبه كند و اگر باز توبه نكرد به همين حال در زندان مي ماند تا بميرد. اما كسي كه نماز نكند ولي اقرار به وجوب آن داشته باشد تعزيرش مي كنند يعني او را مقداري شلاق مي زنند. اگر نمازش را خواند كه كاري با او ندارد واگرباز نماز را ترك كرد براي دومين بار شلاقش مي زنند واگر در اين مرتبه هم نماز نخواند، به فتواي بعضي از فقها بايد او را كشت و به فتواي بعضي ديگر در اين مرتبه نيز شلاق مي خورد اگر سر به راه نشد و باز گستاخي نمود و نماز را ترك كرد در اين دفعه مسلم است كه بايد كشته شود. و اين اختلاف ناشي از اختلاف روايات، مدارك اين حكم است كه در كتابهاي فقهي استدلالي مشروحا بيان شده است چند آيه از قرآن مجيد در اين باره مي نگاريم:
«البته نماز بر مومنان به طور حتم فرض و واجب شده »(سوره النساء آيه 104)
«نماز را بپاي دار ،زيرا نماز-نمازگزار را- از كار زشت وناپسند باز مي دارد» سوره (العنكبوت آيه 44)
«محافظت داشته باشيد بر نمازها خصوصا نماز ميانه» (سوره البقره آيه 240)

نماز عمود دين وفرضيه نخستين
در همان لحظه اي كه بعثت پيامبر گرامي (ص) آغاز شد ، نماز فرض و واجب شد. جبرئيل امين به امر خدا آن را به رسول اكرم(ص) در حالي كه هنوز هيچ يك از فرايض ديني به عنوان فرضيه ووظيفه واجب نشده بود. نخستين نماز آن حضرت ،نماز ظهر بود كه در دامنه كوهي در مكه همراه حضرت علي (ع) به جماعت خواندند.
(بحار –ج18-ص196)
نماز عصر آن روز را در خانه به همراه خديجه (س) به جماعت خوانند وبعد از مدتي، روزي حضرت ابوطالب با پسرش جعفر به هنگام نماز به خانه پيامبر آمدند. ديدند آن حضرت با حضرت علي(ع) و خديجه(س) نماز مي خوانند. ابوطالب به پسرش جعفر گفت: بايست و با پسر عمويت پيغمبر(ص) نماز بخوان. جعفر هم در كنار برادر خويش علي بن ابي طالب(ع) ايستاد و به جماعت نماز خواند.
هر كه اسلام مي آورد نخستين فرضيه واول وظيفه اي كه بر او عرضه مي شد و او را به آن تكليف مي كردند همانا نماز بوده و البته هميشه اين طور بوده وفعلا هم هست. رسول اكرم (ص) فرمود:
«روز قيامت كه بپا مي شود و بندگان را براي محاسبه مي خوانند ابتدا از نمازش پرسش مي كنند و بازجويي مي نمايند اگر درست بودكه خوب واگر درست نبود او را به دوزخ مي برند»
«ملازم نماز باشيد، ملازم نماز باشيد، زيرا نماز ستون دين شما است»
(بحار –ج82-ص 222)

آيا ضرورت وعذري مجوز ترك نمازم ميشود؟
هر مسلمان كه به بلوغ شرعي رسيده است مكلف به نماز است يعني نماز فرض وواجب است و هيچ ضرورت و عذري مجوز ترك نماز نمي شود و در هر حال به هر شكل نماز بايد خوانده شود.مگر در دوحالت براي زنها يعني در اين حالت نبايد نماز بخوانند. يكي در حال حيض وايام عادت (رگل) و ديگري در چند روزي كه از زايمان زن مي گذرد. كه البته شرح و تفصيل آن در رساله هاي عمليه بيان شده است.
علاوه بر آن نماز يك فرضيه واجب هست و به هر حال و شكلي بايد خوانده شود. روايات زيادي وجود دارد كه آدابي را براي هر چه بهتر خواندن نماز پيش نهاد مي كند.مانند : در هنگام شنيدن اذان دست از كار بكشيم. و به خواندن نماز بپردازيم. قبل از نماز مسواك بزنيم، بهترين لباس خود را بپوشيم، لباسمان پاك و پاكيزه باشد، لباسمان را معطر كنيم. به خصوص زن ها باز نيت آلات خود نماز بخوانند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
«دو ركعت نماز با بوي خوش بهتر و افضل است از هفتاد ركعت نماز بدون بوي خوش»
(وسائل الشيعه- ج3-ص 316)

محافظت بر نمازهاي پنج گانه
محافظت بر نمازهاي پنج گانه يوميه يعني گزاردن آن در اول وقت به جماعت و سنن و آداب، پس اگر بي علتي وعذري از اول وقت تاخير كند يا به جماعت حاضر نشود يا سنتي از سنن يا ادبي از آداب آن را فرو گذارد الا نادرا، از سلوك راه بيرون رفته و با ساير عوام كه در بيابان جهالت وضلالت، سرگردان مي چرند و از راه و مقصد بي‌خبرند وايشان را هرگز ترقي اي نيست، مساوي است.امام صادق در مورد اهميت نماز اول وقت مي فرمايند:
«برتري نماز اول وقت بر زمانهاي بعد، همانند برتري آخرت بر دنيا مي باشد.»
(بحار-ج82-ص 359)

تقواي قلب مطلوب است نه صورت
هرگز به خداي تعالي گوشتهاي قرباني كه صدقه مي دهيد و نه خون هاي آنها نمي رسد( يعني گوشت و خون حيوان قرباني به محل رضا و قبول خداوند نمي رسد) ولكن به او مي رسد(به محل رضا وقبول خداوندي) تقواي شما آنچه همراه قرباني است كه پرهيزگاري شما است به محل رضا و قبول حق مي رسد.
(سوره حج-آيه 37)

بنابراين نتيجه مي گيريم كه مهم تقواي دل است نه تقواي ظاهري. اخلاص در نيت و قلب آدم ها موجب نزديكشان به خداوند مي شود. اين نوع تقواست كه موجب مي‌شود آدمي خود را وامي دارد كه دستورات حق تعالي را گرامي و بزرگ بداند. بنابراين نماز اگر با تقواي قلبي همراه نباشد بي فايده است.يعني در نماز مهم توجه قلبي است نه مجرد افعال واقوال.
از رسول خدا (ص) مروي است كه خداوند به دلهاي شما مي نگردند به صورتهايتان.
نماز بايد مهمترين كار درنظرها باشد
اما بيان كيفيت تحصيل حضور قلب در نماز و پيدا شدن آن متوقف بر تحصيل مقتضي وورفع مانع است يعني بايد چيزهايي كه موجب پيدا شدن حضور قلب مي شود آماده كرد وچيزهايي كه مانع آن است برداشت يا از پيدا شدنش جلوگيري نمود.
اما نسبت به جهت مقتضي : نخست بايد نماز در نظر نمازگزار از هر چيز ديگري مهمتر باشد زيرا نفس انساني طوري است كه اگر چيز مهمتري از نماز در نظرش بود، در حال نماز به آن متوجه مي گردد ونمي گذارد حضور قلب نسبت به نماز پيدا شود.

نماز در اديان ديگر
نماز در تمامي اديان ستون دين ونخستين فرضيه وبزرگترين وظيفه به شمار مي آيد. فقط از نظر اسم با هم متفاوت هستند. اما يك فرضيه روزانه و در همه اديان در ساعات معيني انجام مي گرفته است.
در قاموس كتاب مقدس- تاليف مسترهاكس- در معناي واژه نماز نوشته:
«نماز معروف است، يكي از واجبات دينيه هر روزه تمام ملل ومذاهب است چه منفردا وچه جماعتا..»
سپس به شرح معناي نماز و بيان خصوصيات آن بر مبناي تورات وانجيل پرداخته تا آنكه مي نويسد:
«احدي جز منكرين خدا منكر نماز و دعا نيست..»
اما مراعات اوقات معينه براي نماز خالي از اهميت نخواهد بود، چنانچه يهود درساعات سوم وششم و نهم روز و ساعات اول شب وآخر شب ووقت تناول طعام نماز مي گزاردند..»
اين فراز از سخن اين نويسنده «احدي جز منكرين خدا منكر نماز نيست» خيلي عجيب و جالب است. يعني وجوب ولزوم نماز در همه اديان ودر تمام مذاهب به طور ضروري ومسلم است و به حدي بديهي است و اصالت دارد كه انكار آن مساوي با انكار خدا است ومنكر آن قهراكافر است.
اينك پاره اي از آيات و روايات مربوطه را كه شاهد وگواه مدعا است مي نگاريم:
خداي متعال آنجا كه سخنان عيسي را براي ما حكايت مي كند مي فرمايد:
«خداوند مرا به نماز وزكات سفارش فرمود تا زنده هستم.»
(سوره مريم آيه 32)
معلوم مي شود نماز و زكات در آيين عيسي دو فرضيه مهم و ودو واجب بزرگ بوده كه در مورد آن دو بخصوص از جانب خدا به وي سفارش شده.
و به موسي هم خطاب شده كه اقامه نماز كن.
«نماز را بپا دار براي ياد من»
(سوره طه-آيه 14)
يعني كه مرا ياد كني، به ياد من باشي، از من غفلت نَورزي در اين خطاب يكي از فلسفه هاي بزرگ وعميق نماز بيان شده كه عبارت است از ياد خدا كه اصل هر خير وسعادت است.

نماز وشخصيتهاي علمي
به جاست براي درك افزون تر قدر نماز، تأملي در عبارات انديشمندان جهان داشته باشيم.

مهاتماگاندي
گاندي كه هند را با روش مسالمت آميزي از يوغ امپرياليزم ودشمنان خارجي رهايي بخشيد، رنج بسياري در راه آرمان خود تحمل كرد. اين رنج ها به قدري سنگين وجانكاه بود كه تحمل اين بار سنگين ناممكن مي نمود، اما او همواره با كمك نماز به خود نيروي تازه اي مي بخشيد. وي در اين باره مي گويد: اگر كمك نماز نبود، خيلي پيش از اين مي بايست ديوانه مي شدم.

دليل كارنگي
بيان گذار مركز مطالعات وپژوهش هاي نيويورك كه از دانشمندان طراز اول جهان معاصر است مي گويد: هر وقت همه نيروهاي خودمان را در برابر ناملايمات به كار مي برديم وتمام راه حل ها را مي آزموديم ونتيجه دلخواه به دستمان نمي آمد، در حالي كه امواج سهمگين يأس و نوميدي قلب و روحمان را مي آزرد، دست نياز و نماز به سوي خداوند دراز مي كرديم و از او ياري مي طلبيم، راستي چرا ما قبل از اينكه دچار نوميدي شويم، چنين كاري نمي كنيم و چرا هر روز با خواندن نماز و نيايش به درگاه خداوند از او ياري نمي خواهيم؟
ژاك دميش
8-سرتسليم راگوي چوگان رضا قرار ميدهد و در عين مجاهده با نفس دل در عرصه طلب مي تازد.
9-از جفاي دوران وجور مردم زمان ملول ومتفكر نمي شود.
10-در ناگواري ها بردبار، درسختي ها صبور، در مهين دوستي ثابت قدم ودر رفاه و آسايش شاكر است.
11-هميشه طمع خود را فرو مي نشاند و منافع غيريا مصالح اجتماعي را فداي منافع خود نمي كند.
12-داراي چنان روحيه قوي وجسم سالم زندگي مقرون به سعادتي است كه به ظواهر مادي وقدرت وجبروت دنيايي چندان اعتنايي ندارد.
13-هر گونه مشكلي را سهل مي انگارد واز هيچ امري نمي هراسد.
14-عشرت وناداني را پيشه خود قرار نمي دهد واز تن پروري و خوشگذاراني ولاقيدي، شهوت و بي حالي و جهالت پرهيز مي كند و بهره مندي از جذبه الهي وصفاي خاطوش روز افزون است.
مردان خدا پرده پنداردريدند يعني همه جا غير خدا هيچ نديدند
15-..
بهترين كارها در بهترين جاها
گر چه نماز خواندن درهر مكاني كه مباح باشد صحيح است .ليكن سزاوار است اين عمل شريف را در بهترين اماكن به جاي آورد كه مساجد و مشاهد مشرفه باشد.
از حضرت صادق (ع) مروي است كه فرمود هرگاه به در هر مسجد رسيدي پس بايد بداني كه سلطان عظيم را قصد كرده اي كه بر بساط و مجلس او قدم نمي گذارد مگر كساني كه پاك شده اند.
مصابح الشريعه (باب دخول المسجد)
حاصل فقرات ديگر حديث آن است كه بايد بداني كه خداوند قادر است با تو به فضل و بخشش معامله فرمايد و هم چنين از روي عدل پس از اگر به فضلش با تو معامله فرمايد كار خالص وصادقانه را مطالبه نمايد پس كارت را رد خواهد فرمود لذا بايد از او بخواهي كه با تو به فضلش رفتار فرمايد زماني كه خود را نيازمند ديدي وبيچارگي و عجز خود را دانستي واز روي صدق واخلاص به كرمش پناهنده شدي البته نظر رحتمش را به تو قرار مي دهد زيرا او كريم است و دوست ميدارد كرامت را براي بندگان بيچاره خود كه به سوي او روي آورده اند كه آنانكه سوختگان و به سوي خوشنوديهاي از نظر كنندگان.

توجه به راست و چپ نشانه نبودن حضور قلب
در روايتي از حضرت رسول (ص) چنين رسيده :كسي كه صورتش را در نماز مي گرداند، آيا نمي ترسد كه خداوند صورتش را به شكل الاغ درآورد؟
توجه به چپ و راست در نماز، نشانه اين است كه حضورقلب ندارد ومانند بي بهره بودن الاغ از مقامات عاليه نمازگزاران چنين شخصي نيز بي بهره است.
حضرت صادق(ع) مي فرمايد‍: هنگامي كه روبه قبله ايستادي پس مايوس باش از دنيا و آنچه در آن است و از خلق و آنچه را كه در آن هستند وخالي ساز قلب خود را از هر چه تو را از حق تعالي باز مي دارد.. و ياد كن ايستادنت را در محضر پروردگار در آن روزي كه براي هر كس آشكار مي شود آنچه براي خود از پيش فرستاده است.
بحار-ج84-ص 230

نماز وارزش هاي معنوي
نماز پيوند ميان انسان و خالق است و اگر نباشد انسان دچار طغيان وسركشي مي شود. از اين رو بايد روزانه حداقل پنج مرتبه خداوند را ياد كند تسبيح گويد، سجده و ركوع و ابزار خضوع و خشوع كند تا همواره در راه راست ومستقيم گام بردارد و از بدي ها و پليدي ها وزشتي ها دور ماند و روابطش با مردم براساس حق و عدالت باشد مال مردم را به باطلب نخورد، احتكار نكند، ظلم نورزد، دزدي نكند،.. تا نفسش پاكيزه وروحش تزكيه شود و احساس آرامش دروني كند و به سعادت دنياو آخرت دست يابد و در نتيجه جامعه نيز در آرامش وسعادت به سر برد.
اكنون به يك سرگذشت حقيقي كه مربوط به چهل سال پيش است، نقل مي كنيم تا بر اهميت نماز و نقش آن در تزكيه نفس و روابط آن با جامعه شاهدي آورده باشيم. داستان:
در گذشته، عمال روسيه تزاري، مسيحي مذهب بودند. يكي از مهندسين، انان به ايران آمده وتعدادي كارگر ايراني را استخدام كرده بود. اين كارگران هنگام ظهر كار را براي ا داي فرضيه نماز تعطيل مي كردند. مهندس روسي از اين كار خوشش نمي آمد و سرانجام كارگران را تهديد كر كه بابت مدتي كه كار را تعطيل مي كنند،مقداري از حقوقشان را كسر مي كند.
كارگران دو دسته شدند. گروهي اصرار داشتند نماز خود را به موقع بخوانند و گروه ديگري هم با مهندس روسي هم صدا وهمراه شدند و انجام نماز را به آخر وقت موكول كردند.
مهندس نيزآخر هفته وقتي حقوق را پرداخت كرد، به گروه اول كه نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق كامل داد به گروه دوم كه به توصيه عمل كرده بودند كمتر داد. كارگران اعتراض كردند كه چرا به آنها به گفته است توجه نكردند. حقوق كامل دادي وبه ما كه به حرف تو عمل كرديم كمتر پرداختي؟
مهندس مسيحي روسي گفت: براي اينكه معلوم شد گروه اول كه كسر حقوق را بر تخلف از انجام وظايف ديني ترجيح دادند، افرادي مومن و در عقيده خود پابرجا هستند. پس در ساير اعمالشان نيز درستكار هستند و از كار نمي دزدندو كارشان را با صداقت انجام مي دهند.اما شما كه پول را بر مسئوليت هاوتكاليف مذهبي ترجيح داديد معلوم مي شود خيلي پايبند به اصول حرام و حلال نيستند ودركاري كه انجام مي دهيد طبعا اخلاص را رعايت نمي كنيد.از اين رو مستحق حقوق كمتري هستيد. زيرا شما كه در نماز- اين تكليف خدايي- خيانت مي كنيد، در كار من به طريق اولي كم كاري مي كنيد.
اهميت نماز با توجه گفتار امام حسين (ع)
بنا به نقل طبري عصر پنج شنبه نهم محرم عمر صعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت درآمد امام (ع) در آن ساعات در بيرون خيمه به شميشرش تكيه نموده و خواب خفيفي بر چشمانش مستولي شده بود. و چون زينب كبري(ع) سروصداي لشكر عمر سعد را شنيد وجنب جوش آنها را ديد به نزد امام آمد و عرضه داشت برادر! اينك دشمن به خيمه ها نزديك شده است.
امام ع سربرداشت اول اين جمله را گفت:
اني رايت رسول الله.. اينك جدم رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: انك صائرالينا عن قريب. فرزندم به زودي به نزد ما خواهي آمد. سپس بردارش ابوالفضل 0ع) را خطاب كرد و چنين گفت: اركب بنفسي انت .. جانم به قربانت سوارشو وبا اينها ملاقات كن وانگيزه و هدف آنان را بپرس.
انساب الاشراف 3/185،طبري 7/319-320
طبق فرمان امام (ع) حضرت ابوالفضل با بيست تن كه زهيربن قين و حبيب بن مظاهر نيز در ميان آنان ديده مي شد و به سوي دشمن حركت نموده ودر مقابل آنان قرار گرفت وانگيزه حركتشان را سوال نمود.
لشكريان عمر سعد در جواب او گفتند:اينك از سوي امير حكم تازه اي رسيده است كه بايد شما بيعت كند و الا همين الان وارد جنگ خواهيم گرديد. حضرت ابوالفضل به سوي امام برگشت وپيشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانيد.
امام در پاسخ وي چنين فرمود: ارجع اليهم.. به سوي انان بازگرد واگر توانستي همين امشب را مهلت بگير وجنگ را به فردا موكول بكن تا ما امشب را به نماز واستغفار ومناجات با پروردگارمان بپردازيم زيرا خدا مي داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار ومناجات با خدا علاقه شديد دارم.
ابوالفضل (ع) برگشت و تقاضاي مهلت يك شبه نمود.عمر بن سعد چون در قبول اين پيشنهاد مردد بود موضوع را با فرماندهان لشكر مطرح و نظر آنان را جويا گرديد.
يكي از فرماندهان به نام «عمر بن حجاج» گفت:سبحان الله، اگر اينها از ترك و ديلم بودند وچنين مهلتي را از تو درخواست مي كردند بايستي به آنان جواب مثبت مي دادي. قيس بن اشعث يكي از ديگر فرماندهان گفت: به عقيده من هم بايد به اين درخواست حسين جواب مثبت داد زيرا اين درخواست وي نه براي عقب نشيني آنها از جبهه ونه براي تجديد نظر است بلكه به خدا سوگند فردا اين ها پيش از تو به جنگ شروع خواهند نمود. عمر سعد گفت :اگر چنين است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهيم؟ به هر حال پس از گفت و گوي زياد پاسخ عمر بن سعد به حضرت ابوالفضل (ع) اين بود:
ماامشب را به شما مهلت مي دهيم اگر تسليم شديد و به فرمان امير گردن نهاديد به نزد او مي بريم و اگر امتناع كرديد ما هم شما را به حال خود باقي نخواهيم گذاشت وجنگ است كه سرنوشت شما را تعيين خواهد نمود. و بدين گونه با درخواست امام (ع) موافقت گرديد و شب عاشورا به وي مهلت داده شد. از اين درخواست امام (ع) مي توان به اهميت نماز و دعا ونيايش وتلاوت قرآن پي مي برد كه آن حضرت تا آن جا به اين مسائل علاقه دارد كه از دشمن ناجوان مردش درخواست مهلت مي كند تا يك شب ديگر از عمر خويش را با يان اعمال بگذارند و چرا چنين نباشد كه حسين (ع) براي ترويج وزنده ساختن نماز وقرآن وشعارهاي الهي بدين جا آمده است و مناجات ونيايش با پرودگار بهترين ولذت بخش ترين دقايق زندگي او است و بايد هر ملتي كه براي خدا قيام مي كند همين اعمال را شعار وملاك عمل خويش قرار بدهد.
منابع:
صلاه الخاشعين
آيه الله سيد عبدالحسين دستغيب
برداشتي از نماز
آيه الله حاج شيخ علي آقا نجفي كاشاني
لطايف پرستش
حسين فلاحتي
توشه سالكان
سخنان حسين بن علي(ع)
از مدينه تا كربلا
ملامحسن فيض كاشاني
محمد صادق نجمي

+ نوشته شده در  جمعه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 2:49  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

 


باشد که ما جزء این رفتگان باشیم...

آنان که حسین (ع) را فهمیدند ،
در جبهه ها چون شهید حسین فهمیده ها شدند!

و آنان که حسین زمانشان را شناختند و بهشتی شدند
چون شهید بهشتی ها شدند !


آنان که متوسل بودند و دست به دامان حضرت زهرا(س) شدند
چون شهید متوسلیان ها شدند!

آنها که گلوی استکبار غرب و شرق را فشردند چون شهید افشردی ها شدند!

 

همت داشتند و چون شهید همت ها شدند تا
مانند علمدار هدایت شهید علم الهدی ها شدند!

آنان که با این همت ها و علم آشنا شدند و
جهانی را با نام خود آرایدند چون شهید جهان آرا ها شدند!

آنان که در راه علم و جهاد مانند چراغی روشن شدند
چون شهیدان احمدی روشن ها شدند!

و این راهشان باز ادامه دارد .....

 


شرح انگشتر جدید حضرت اقـــا

 

شهدا...

 

حــذف “اللهـم عجـل لولیـک الفرج” از ساختمـان‌های ریاسـت جمهـوری

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.

نیمه اول مردادماه سال جاری همزمان با تحویل کلید پاستور از سوی احمدی نژاد به رییس جمهور جدید، بلافاصله و قبل از هر اقدامی، آرشیو سایت ریاست جمهوری از دسترس خارج شد تا از این طریق، دسترسی هواداران بی شمار رییس دولت های نهم و دهم به تصاویر، فیلم ها و اظهارات محمود احمدی نژاد کاملا محدود و غیرممکن شود.
چند روز بعد از این اقدام نیز در حرکتی عجیب و معنادار عبارت “اللهم عجل لولیک الفرج” از بالای صفحه اصلی سایت ریاست جمهوری (گوشه، سمت چپ سایت) حذف شد.
در تــازه ترین اقدام نیز تیم دولت جدید به سراغ پایگاه اطلاع‌رسانی دولت Dolat.ir رفت تا تمامی اخبار و مصوبات و لوایح مربوط به دولــت‌های نهــم و دهــم ، را حــذف و از دسترس خارج کند.
همچنین در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، نمادهای زیادی از عبارت “اللهم عجل لولیک الفرج” در ساختمان های نهاد ریاست جمهوری وجود داشت که اکنون در حال جمع آوری شدن است.

 

سایت ریاسـت جمهــوری در زمــان دکتـر احمــدی نژاد

 

 

 سایت ریاسـت جمهــوری در زمــان دکتـر روحــانی



رسوایی

حضرت امام خامنه ای :
براى آزادى يك ملت، آتش و بمب و موشك روى سرش نمى‌ريزند. . . .
هرگونه دخالت نظامی توسط آمریکا علیه سوریه، متحد تهران، برای" منطقه " فاجعه به‌ بار خواهد آورد. . . .


اکبر هاشمی رفسنجانی :
مردم از طرف حکومت خودشان مورد حمله شیمیایی واقع شده‌اند و حالا هم باید منتظر حمله خارجی‌ها باشند. . .

مردی که بجای تبعیت از گفتمان رهبری ، در حال قدم گذاشتن در راه منتظری ساده لوح می باشد . . .

این روزها طلحه و زبیر بیش از پیش در ایران جلوه نمایی می کنند و چه خون دل ها خورد علی (ع) از این قوم جاهل و دنیاپرست . . .

 

پی نوشت: اي امت، بايد بدانيد از بزرگترين خطراتي كه انقلاب را تهيد مي‌كند آفت نفوذ خطوط انحرافي در خط اصيل انقلاب، يعني همانا خط امام است.پس، بجز خط امام خط ديگري را دنبال نكنيد.
فرازی از وصیت‌نامه شهید محسن وزوایی


پیام حاج قاسم به آمریکا درباره سوریه

 

«هر چتربازی که قرار است از هواپیما هلی‌برن شود، هر تفنگداری که قرار است از ناوها پیاده شود، هر کماندویی که قرار است با نفربر پیاده شود، یادش باشد که قبلا تابوتش را سفارش داده باشد. شامات (سوریه) خط قرمز انقلاب اسلامی است. همانجایی که می‌تواند معراج ما و گورستان شما باشد.


سوریه ویتنامی دیگر!

آیا نباید حماقت احتمالی آمریکا ، اسرائیل و متحدانش را به فال نیک گرفت؟

همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.

  

روزی خواهد رسید که در تاریخ ثبت شود ، آمریکا و  اسرائیل به دست ایران و رهبری آیت الله خامنه ای نابود خواهد شد. 


تقدیم به سازنده مستند رضا شاه در شبکه من وتو

 

 
آقایی که مستند رضاشاه می سازی؛ به مستند هویزه هم فکرکردی؟

یه مستند بساز برای جداشدن بحرین از ایران و جدا نشدن خوزستان از همون ایران …

یکی بساز در مورد تسلیم ارتش قدرتمند و مجهز ایران تو روز اول ورود متفقین و در مورد ۸ سال دفاع با گوشت و خون از وجب به وجب همون ایران …

یه کم هم در مورد ژنرالهای طلاکوب و شق و رق همون رضاشاه بساز که موقع جنگ فرار کردن و فرماندهای بی نشان و درجه ای که توی خط مقدم جنگ ایران و عراق با تیر مستقیم شهید شدن …

میخوای مستند بسازی ؟
سوژه بدم بهت …

بساز در مورد وزیر جنگی که از گروهبان دومی یهو رسید به سرهنگی و سپهبدی و با پافشاری شاه وارد کابینه و سنا شد ولی موقع حمله متفقین جرات نکرد یه تیر شلیک کنه و وزیر دفاعی که دکترای فیزیک پلاسمای دانشگاه برکلی داشت و کلاشینکف دستش گرفت و رفت جنگ چریکی کرد همونجا شهید شد …
بازم سوژه میخوای ؟

حمله به ایرباس ایرانی چطوره ؟ هفتمین سانحه مرگبار هوایی تاریخ رو میگم که ناو هواپیمابر وینسنس با دوتا موشک هدایت شونده ، ۲۹۰ نفر مسافر غیر نظامی رو توی هوا پودر کرد و هرگز عذرخواهی هم حتی نکرد !!!

سوژه؟
بساز در مورد خمپاره باران خیابونها و مغازه های تهران به دست همون بیشرف های اشرف نشین که الان دارین غسلشون میدین ، در مورد ترور اساتید فیزیک هسته ای توی دل جمعیت …

بساز در مورد فتح خرمشهر ؛ در مورد حمله به H-3 در مورد هواپیماهای خفاش زمان جنگ …

بساز در مورد مادر دوشهید که بچه سومشو هم آورده بود بفرسته برای دفاع از جان و ناموس توی به ظاهر هموطن و می گفت که اگه اینم شهید بشه یه ۱۷ ساله هم تو خونه دارم که کفن می پوشونم می فرستم بره …

میخوای مستندت در مورد شاه باشه ؟ شاه اسماعیل چطوره ؟ جوان شجاع ایرانی که از اینور دست ازبکها رو قطع کرد و از اونور خار چشم عثمانی ها شد ؟ شاه طهماسب و شاه عباس چطوره ؟

اصلا بساز در مورد نادرشاه افشار …
میشناسی نادرشاه کیه ؟ تنها پادشاهی که رهبرمون براش طلب مغفرت کرد . میدونی چرا ؟ چون شاه این مملکت وسط میدون جنگ بود
چرا نمی سازی ؟
برای اونا پول نمیریزن به حسابت ؟؟؟
بازم سوژه دارم برات
بیدار که شدی حتما بگو بهم …


آماده شهادت

 

نا اهلان پنداشته اند که مسلمین را خوابی عظیم فرا گرفته ، غافل از آنکه مؤمنین سالهاست که فرزندانشان را ابراهیم وار برای قربانی شدن در راه حق آماده کرده اند...

                                                                           سید شهیدان اهل قلم ...


آری زیباسـت شهـادتـــــ

 

چـه شایسته است، کـه اوج عبودیتت را با غلتیـدن در خـــون خـــود متجلـی نمـایی…

آری زیباسـت شهـادتـــــ



عید سعید فطر مبارک...

 

 

تا ز رویت گرفته ام روزه
جز به یادت نکرده ام افطار

چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم

"اللهــم عجل لولیک الفــــرج"

 

عید سعید فـطر بر عاشقان الله و یاران مهدی(عـج) مبارک بـاد.



ما برای چه شهید داده ایم؟؟؟



چادرت پرچم است خواهرم ...

 

زیبایی چادر مشکی ات را ترجیح می دهم بر همه ی برندهای دنیا

کدام برند و اسمی با اعتبار تر است از نام مادرمان حضرت صدیقه

 


یوسف زهرا !

یوسف زهرا !
گذشت سن غیبتت ز سن نوح


ولی…

شمار مردم کِشتی نکرد تغییری…


آیا علی مطهری پدرخوانده فتنه گران است؟

 

به گزارش فرهنگ نیوز، مواضع ساختارشکن و جنجالی علی مطهری درحالی امروز به تیتر روزنامه های زنجیره ای به اصطلاح اصلاح طلب تبدیل شده است که وی در این سخنان، که در نطق میان دستور روز یک شنبه مجلس شورای اسلامی بیان کرد، فتنه گران ۸۸ را منتقد خوانده و خواستار آزادی آنان شده و همچنین اظهار داشت تکلیف موسوی و کروبی باید مشخص شود و اگر آنها باید عذرخواهی نمایند، چرا احمدی نژاد نباید عذرخواهی کند؟

وی در ادامه با متهم کردن محمود احمدی نژاد به دامن زدن به فتنه افزود حداقل باید به موسوی و کروبی فرصت دفاع داده شود.

این صحبت مطهری درحالی بیان می شود که وی قبلا نیز چنین مواضعی را اتخاذ نموده و در مقام پدرخوانده فتنه گران از آنها دفاع کرده و خواستار آزادی آنان شده بود.

اما شب گذشته رهبر معظم انقلاب در دیداری صمیمانه با دانشجویان ضمن پاسخ به سوالات، با اشاره به فتنه سال ۸۸ فرمودند:

 
 


 


یا غفار الذنوب

 

هر وقت منو می دید می فرمود:
 حالت چطوره؟
 میگفتم استاد خوبم:
 می فرمود: این رو که میبینم ... حال معنویت رو میگم؟
 میگفتم خراب..
 می فرمود: درستش کن..یا خدا کنار بیا ..بین خودتون حلش کنید...
 می فرمود:طرف مقابلت هم غفار الذنوبه هم ستار العیوب .. بهش بگو غلط کردم..میبخشه..
 بعد با لبخند می فرمود : ولی بعدش آدم باش..
 نذار آبرو ریزی بشه..

 

"خدایــا غلط کـردم منــو ببخــش"

 


رازو نیاز با خــــدا


الهی...با خاطری خسته...

دلی به تو بسته!دست از غیر تو شسته...

درانتظار رحمتت نشسته ام. میدهی كريمی، نمی دهی حكيمی...
مي خوانی شاكرم ميرانی صابرم...

الهی احوالم چنانست كه می دانی و
اعمالم چنين است كه مي بينی

نه پاي گريز دارم ونه زبان ستيز...
الهی مشت خاكي را چه شايد و از او چه برآيد

و با او چه باید...

دستــم بگير يــا الرحــمن الــراحميــن



محل ضربت خوردن حضرت علی(ع)+تصاویر

هنگامی که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال ۴۰ هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.


عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

 

امام(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.

نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.


آخرین مناجاتهای مظلوم کوفه

حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت / 

روایت شده كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می كرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند.
 
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم كوفه شد و خفتگان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد كرد.

شب قــدر است اگر قــدر بدانیم...

 

خدایــا
با این دغدغه های ذهن افسرده و ویران چه کنم ؟
با این همه رنج و آرزو و درد حرمان، چه کنم ؟
در کنج اتاق و خلوت و خاموشی
افسرده و وامانده و گریان چه کنم ؟

 

الهـــی العفـــو ، العفــو ، العفــو…


التمـــاس دعـــا

 


هوای باریدن ....

 

آلودگی دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته،

نفس هایمان به به شماره افتاده،

سالهاست زنگیمان تعطیل رسمی است...

هوای باریدن نداری مولا جان؟؟

....:: اللهــــم عجــل لــولیــک الفـــرج ::...
 
پ,ن : نمیدونم چرا بعضی ها هی میگن بیا بیا ... خبر ندارن که خیلی وقته منتظری تا ما بیایم...


دو سوال از جناب اقای علی مطهری

 

 

طی ادعای جناب اقای مطهری مبنی بر کار گذاشتن دوربینی در دفتر کار وی ، حال دو سوال پیش می آید:

1. اگر بچه های وزارت (هر ارگانی خاص) دوربینی در دفتر ایشان کار گذاشته باشد ، آیا شما به همین راحتی میتوانید این دوربین را در محل کار خود پیدا کنید؟

2. این افراد چگونه مأموران اطلاعاتی ای بوده اند که از دوربین حافظه دار استفاده کرده بودند به طوری که آقای مطهری و همکاران شان توانسته بودند از این ابزارها ، فیلم های ضبط شده را استخراج کنند و چهره کسانی که این دستگاه را کار گذاشته اند شناسایی کنند؟

پ.ن: تصویر تقدیم به پسری که نشانی از پدر ندارد.  شما امتحان خود را در زمان فتنه 88 داده اید.

 


جواب منطقی یک نوجوون بسیجی

 

می خواست برگرده جبهه بهش گفتم:
پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند
چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست…
… وقت نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد...
خواستم بهش اعتراض کنم که گفت:
این همه بی نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی نمازا ، نماز بخونند
دیگه حرفی برا گفتن نداشتم خیلی زیبا ، بجا و سنجیده جواب حرف بی منطقی من رو داد.


چرا دعـــــا؟

بنده ای خدا را گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا فرمود : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند.

 


اگر صدبار توبه شکستی باز گرد

 

خدایــا تو مهربانـــی و من گناهکـــار...
مرا ببخشــش



۲۴ تیر ماه سالروز ولادت نایب الامام مهدی(عج) امام خامنه ای ...

    ما همه عمّار توایـم 


                       میثم تمّار توایـم
 

                                  غُصّه نخور سیّدعلی
 

                                                  ما همگی یار توایـم

  

تذکر رهبر انقلاب: «این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع می شود. من از کسی که برای تولد من جشن می گیرد به هیچ وجه متشکر نمی شوم و او را مسئول زیان های این کار هم می شناسم»

 

"اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای "

 


حرف من با خانم های بدحجاب ...

 

اگه خاطرخواه زیاد داری ،

معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی

شاید خیلی ارزون قیمتی ...

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت 4:50  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

بسم الله الرحمن الرحیم


خداوند ازمومنین جان ها واموالشان را به بهای بهشت خریداری می کند
پروردگارا توگواه باش که به ندای"هل من ناصرینصرنی"حسینت پاسخ دادم ودرصحنه پیکارحق وباطل زمان خودم شرکت کردم تاازجمله کسانی نباشم که درغیاب حسین برای فرار از جهاد همچنان برگرد خانه ات درطواف بودند.
بارپروردگارا من به این دلیل دراین جنگ شرکت کردم که این نبرد را نبرد واقعی اسلام بر علیه کفر جهانی می دانم .
ایزدا تو راسپاس که به لطف تو چنین انقلابی در این سرزمین بوقوع پیوست و پیروز شد تا ما راه واقعی خود را که سعادت دنیا و آخرت است یافتیم.
الهی توشاهد باشی که ما همواره پشت سرنایب امام مرد خدا آن مرشد روح خدا خمینی بت شکن حرکت می کنیم وتابع دستوراتش هستیم از ما راضی باش.
پروردگارا توناظری در وقتی که جوی های خون جوانان مومن ومخلص اسلام،این گلهای نوشکفته پرپرشده به پای درخت نوپای جمهوری اسلامی روان است واین نعمت الهی را باخون پاک خود آبیاری می کنند.
چگونه عده ای روسیاه وخائن قدرنعمت را نمی دانند وثمره خون این ستاره های پاک را پایمال می کنند و به این انقلاب ومردم مسلمان خیانت می کنند،ودشمن خدا واسلام وجمهوری اسلامی را یاری می کنند وبه اسلام وخلق خدا ضربه می زنند.
خداوندا توراشکر که به این بنده حقیر توفیق شهادت دادی،چون میدانم که باکرمت گناهانم را بخشیدی وآنگاه شهادت را نصیبم کردی. تورا به جان مهدی قسم که به رهبر بزرگ ما این پیرنشسته درجماران، عمرطولانی عطاکن تاتمام مردم رنجدیده و مستضعف جهان را ازچنگ استعمارگران نجات دهد.
من درپایان ازتمام مسئولین جمهوری اسلامی می خواهم که به درد این مردم رنجدیده برسند وبه وعده های خود وفاکنند وقدر این همه فداکاری وازخودگذشتگی وصبر وبردباری رابدانند وبرای بهبود وضع آنها تلاش کنند.
والسلام محمد علی میرشکاری

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت 3:10  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

چو پرسیدم ز گلهایی که زردند                همانهایی که دائم اهل دردند

بگفتا : این سبکبالان عـــاشق                 عشایر بوده اند و کوچ کردند 

 چهارم دی ماه سال 1365 سالروز عروج خونین کیوان عزیز در عملیات کربلای 4  را گرامی می داریم. روحش شاد یادش گرامی باد.

استان ققنوس"

 نظری گذرا بر زندگی پربار  علمدار  غواص و رشید طایفه حسینی شهید کیوان میرشکاری سلیمانی

سال 1345 در روستای سرسبز سرمشک از توابع شهرستان بافت استان کرمان  در خانواده ای متدین و مذهبی از سران طایفه حسینی  سلیمانی، دیده به جهان گشود. دوران کودکی وی، همراه با کوچ ییلاقی و قشلاقی ایل ، در هوای  آزاد و فضای سرسبز مناطق بافت و کهنوج سپری شد. شروع تحصیلات ابتدایی ایشان در مدرسه سیار عشایری بود و پس از قبولی در امتحانات نهایی و کسب معدل و رتبه برتر، جهت ادامه تحصیل در دوره راهنمایی عازم شهر کرمان گردید. دوران راهنمایی را بدلیل معدل بالا در یکی از بهترین مدارس شهر کرمان بنام مدرسه راهنمایی صفاری که بعد از انقلاب بنام شهید آیه الله سعیدی تغییر نام داد،به پایان رسانید.

با شروع تظاهرات مردمی در تابستان سال 57 و اوج گیری انقلاب مقدس جمهوری اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ، علیرغم سن کم بدلیل جو مذهبی و انقلابی خانواده و فامیل، جهت  اعتراض به  جو خفقان  رژیم منفور پهلوی  در آتش زدن مسجد جامع کرمان و کشتار مردم بی دفاع در مهرماه سال 1357، به همراه دوستان دیگر نسبت به تعطیلی اعتراض گونه مدرسه اقدام نمود.

پس از پیروزی انقلاب مقدس جمهوری اسلامی ، ایشان با  عضویت در انجمنهای اسلامی همراه با تحصیل به ادای دین پرداخت. دوران دبیرستان را در رشته علوم تجربی و در دبیرستان امام خمینی ثبت نام نمود.  این عزیز، در رشته های ورزشی نیز از افراد برتر مدرسه و استان و عضو تیم هندبال دبیرستان نیز بود. از سال 1360 در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود. پس از شهادت برادر زاده ایشان شهید سرافراز محمد علی میرشکاری در عملیات فتح بستان،   که ایشان نیز در جبهه حضور داشت،  جهت تشییع پیکر مطهر شهید به  کرمان برگشت. روح سرکش و متعالی کیوان عزیز مجددا ایشان را به جبهه جنوب کشانید و در عملیات بدر از ناحیه دست راست دچار مصدومیت شدید گردیده و  جهت مداوا به تهران منتقل شد. در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران روی دست ایشان عمل جراحی صورت گرفت. با بازگشت به کرمان و گذران دوران نقاهت بعد از عمل ، همزمان با تحصیل ،  با بهبودی نسبی مجددا عازم مناطق عملیاتی گردید. به دلیل جسم قوی و مهارت و ورزیدگی، ایشان در گردان خط شکن 410 لشکر 41 ثارالله آموزشهای عملیاتی و غواصی را فرا گرفت.  این شهید عزیز علیرغم قبولی در رشته زیست شناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان ، اما  قبولی در دانشگاه شهادت و  لبیک به ندای حسین زمان خمینی کبیر را بر مدارک دنیایی ترجیح داده و  سرانجام پس از مجاهدتهای مکرر و حضور مداوم  در سخت ترین عملیاتها،  در شب چهارم دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای چهار پس از عبور از رود خروشان اروند ، در جزیزه ام  الرصاص ،  مسافر دیار نور گردید. جنازه مطهر شهید پس از ده سال مفقود الاثری ، سال 1375  در عملیات تفحص کشف و در گلزار شهدای کرمان (مسجد صاحب الزمان (عج)) به خاک سپرده شد.

پس از عمری غریبی بی نشانی                    خدا می خواست در غربت نمانی

از آن  سرو قدت هر چند ای گل                        پلاکی بازگشت و استخوانی

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت 3:5  توسط داود صیاد مالفجانی  | 
 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
 
درسال 1332در خانواده ای مذهبی ازایل سلیمانی طایفه حسینی  تیره میرشکاری  چشم به جهان گشود. تا پایان دوره ابتدایی درآغوش گرم خانواده وهمراه و همگام ایل و طایفه خود در مدرسه عشایری به تحصیل مشغول بود. دوره دبیرستان را در شهر کرمان با همه مصائب ومشکلات ودوری از خانواده،کمبود امکانات  وغیره به پایان رسانده ودر سال1352 موفق به اخذ دیپلم طبیعی از دبیرستان امام خمینی (پهلوی سابق ) گردید.
    سال بعد وارد دانشسرای تربیت معلم شد و پس از اتمام این دوره درشهرستان کهنوج با عشق و علاقه خاصی به تعلیم  و تربیت فرزندان مردم محروم این منطقه پرداخت. در تشویق و ایجاد تسهیلات برای بچه های ایل جهت ادامه تحصیل از هیچ کوششی فرو گذار ننمود و مانند برادری مهربان آنها را درس تقوی و دینداری می آموخت.
    بسیاری از بچه های ایل و نیز بچه های شهرستان کهنوج که امروزه درحوزه های علمیه ودانشسراها ودانشگاهها  ادامه تحصیل می دهند یا به خدمت درسمت های مختلف  مشغول هستند  نمونه ای از ثمره زحمات بی دریغ ایشان می باشد.
  از آغازین روزهای انقلاب،  مخالفت با رژیم منحوس پهلوی را بصورت علنی آغاز کرده و در پخش اعلامیه ها و عکس های حضرت امام و نیز آگاه کردن عشایر،دانش آموزان، معلمان و سایر اقشار مردم ستمدیده این شهرستان محروم نقش ارزنده ای را ایفاء نمود و بارها از طرف عمال رژیم شاه  مورد تهدید قرار گرفت. با توجه به ایمان قوی،اراده پولادین واعتقاد قلبی به اسلام و آرمانهای انسان ساز آن،این تهدیدها هیچ خللی در ادامه راهش ایجاد ننمود .اوکه راه  را شناخته بود، سختی های راه سد راهش نگشته وکوه و صحرا پیش سیل بی قرارش یکی شده و از هیچ چیز نمی هراسید.
 در سالهای 56و57 که انقلاب به اوج خود رسید،با به تعطیل  کشاندن مدارس کهنوج همگام با دیگر فرهنگیان مبارز در تحصن معلمین وراهپیمائیهای مردم مقاوم کهنوج  و کرمان که پرچمداری آن را  روحانیت مبارز و همیشه در صحنه عهده دار بود  ،شرکت فعال و کلیدی داشت و پیام رهایی از زیر یوغ استعمار و خفقان رژیم ستم شاهی را به گوش  همه مردم این استان و عشایر سلحشور رساند.
پس از پیروزی انقلاب همگام با دیگر امت حزب ا...بالاخص برادران انجمن اسلامی فرهنگیان ،گوش به فرمان امام ره وبا هوشیاری تمام به مقابله با گروههای منحرف و ملحد که قصد سوء استفاده از موقعیت ر اداشته  وسعی در انحراف افکار مردم محروم این منطقه از صراط مستقیم انقلاب اسلامی ر اداشتند ،پرداخت و در زمره کسانی بود که ازهمان ابتدا شخصیت والای شهید بهشتی را درک کرده و چهره نفاق بنی صدر و دسته اش را خوب شناخته بود. 
  ازجمله اقدامات بارز و مانگار شهید (با همکاری سایر برادران متعهد) تأسیس و راه اندازی اولین دبیرستان دراین شهرستان است که تا هنگام شهادت ریاست آن را عهده دار بود. پس از شروع جنگ تحمیلی همکاری فعالی با بسیج سپاه داشته و در ترغیب و تشویق نیروهای بسیجی اعم از روستایی ،شهری و عشایری جهت اعزام به جبهه از هر فرصتی استفاده می کرد.
پیام های روحبخش امام در ارتباط با بسیج عمومی چنان در روح والای او اثر می گذاشت که چندین بار به همراه دانش آموزان راه جبهه را پیش گرفته و به خیل سنگرنشینان می پیوست.  وی در چندین عملیات مهم شرکت فعال داشته ودر عملیات والفجر8 که منجر به آزادسازی شهر استراتژیک فاو گردید مجروح شیمیایی شد.
...وبالاخره در عملیات کربلای 4 ، (4/10/65) در جزیره ام الرصاص، خداوند دعای همیشگی اش « اللهم الزقنی توفیق الشهادت فی سبیلک » را که در شب های سرد زمستانی ودر دل سنگرها  و در بیابانهای خوزستان با گریه و ناله عاشقانه سر می داد، پذیرا گشته و خلعت زیبای شهادت را  بر قامت رعنایش پوشاند .
تقوی،فروتنی ، اهمیت دادن به واجبات و مستحبات شهید زبانزد فرماندهان و رزمندگان  گردان   415و دیگر بسیجیان لشکر ثارا... و دانش آموزان و همکاران و سایر اقشار مردم کهنوج و نیزعشایر منطقه بوده و هست.
آری،گرچه این شهید دلسوز و پرتلاش از جمع دوستان فرهنگی و دانش آموزان و مردم کهنوج و عشایر ایل سلیمانی و رزمندگان پیروز لشکر ثارا... به سوی معبودش پرواز کرده و در جوار حق تعالی سکنی گزید، لیکن دوستان و همرزمان و طایفه و اقوامش نخواهند گذاشت راه خونینش بی رهرو باشد و با حضور فعال در همه جبهه ها و برداشتن اسلحه به زمین افتاده شهدا قلب صاحب اصلی انقلاب حضرت حجه ابن الحسن (عج) را شاد نموده وتا اهتزاز پرچم پرافتخار اسلام  بر سراسر گیتی از پای نخواهند نشست. 
 
روحش  شاد و یادش گرامی باد
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت 2:58  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

 

1 ـ علىّ بن يحيى بن خلّاد از طريق پدرش از عموى خود نقل مى كند: با پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودم، مردى داخل شد و دو ركعت نماز خواند ، سپس نزد پيامبر آمد و سلام كرد، پيامبر كه او را هنگام نماز زير نظر داشت ، پس از جواب سلام، به وى گفت: بازگرد و نماز بخوان كه نماز نخوانده اى (واين كار تكرار شد) تا اينكه در نوبت سوم يا چهارم ، آن مرد گفت: سوگند به آن كه كتاب را بر تو فرو فرستاد،كوشش بسيار كردم و شوقم فزون گشته است، به من نشان ده و آگاهم كن .
حضرت فرمود: هر گاه خواستى نماز بخوانى وضويى نيكو بساز . سپس رو به قبله كن و تكبير بگو و پس از قرائت به ركوع برو تا اينكه در ركوع آرام گيرى . سپس بلند شو تا اينكه راست بايستى . سپس به سجده برو تا اينكه در سجده آرام گيرى . سپس برخيز تا اينكه آرام بنشينى . سپس به سجده برو تا اينكه آرام گيرى . سپس برخيز. پس اگر نمازت را اينگونه به پايان بردى تمام است و آنچه از اين ها كم كردى ، از نمازت كم گذارده اى.

2 ـ محمّد بن عمرو بن عطا:
شنيدم ابوحميد ساعدى در ميان ده نفر از اصحاب پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله كه از جمله آنان ابوقتاده بود، گفت :من از همه شما به نماز پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله داناترم. گفتند: چطور؟ به خدا سوگند، تو نه بيشتر از ما با پيامبر بوده اى و نه پيشتر . گفت: چرا، گفتند: عرضه كن .
گفت: پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله هنگامى كه به نماز مى ايستاد دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد سپس تكبير مى گفت تا اينكه هر استخوان در جاى خودش راست مى شد و پس از آن به قرائت مى پرداخت . سپس تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد . سپس ركوع مى كرد و كف دستانش را بر زانوانش مى نهاد . سپس خود را كشيده و صاف مى كرد بى آنكه سرش را پايين اندازد و يا كج كند و هنگامى كه سر از ركوع برمى داشت مى گفت: خداوند به كسى كه او را مى ستايد ، گوش مى دهد . سپس دستانش را تا برابر شانه هايش ـ كشيده و راست ـ بالا مى آورد و تكبير مى گفت . سپس به زمين مى افتاد و دستانش را از پهلوهايش دور مى نمود . سپس سر بر مى داشت و پاى چپش را خم كرده بر آن مى نشست. در سجده، انگشتان پايش را باز مى نمود و پس از سجده تكبير مى گفت و برمى خاست و پاى چپش را خم كرده رويش مى نشست ، تا هر استخوانى به جاى خود باز گردد . سپس در سجده ديگر نيز چنين مى كرد. هنگام برخاستن از هر دو ركعت تكبير مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هايش بالا مى آورد همانگونه كه در آغاز نماز مى كرد. در بقيه نماز هم اين ها را انجام مى داد تا اينكه در سجده اى كه پس از آن سلام نماز بود ، پاى چپش را عقب مى كشيد وبر سرين و طرف چپ بدنش مى نشست. (اصحاب) گفتند: راست گفتى . اينگونه نماز مى خواند .

3 ـ امام سجاد عليه السّلام :
حق نماز آن است كه بدانى درآمدن بر خداوند جلّ جلاله است و تو در پيشگاه خداوند جلّ جلاله ايستاده اى . پس اگر اين را دانستى ، همچون بنده اى خوار و كوچك، خواهان و هراسان، اميدوار و ترسان، بيچاره و گريان، با وقار و اطمينان به بزرگداشت همو كه در برابرش ايستاده اى، مى پردازى و با دلت به او رو مى آورى و نماز را با حدود و حقوقش برپا مى دارى[1] .
4 ـ امام باقر عليه السّلام :
هنگامى كه در نماز مى ايستى، پاهايت را به هم نچسبان و ميانشان فاصله اى به اندازه حد اقل يك انگشت و حد اكثر يك وجب بده و شانه هايت را فرو انداز و دستانت را رها كن و انگشتانت را درهم نياويز بلكه بر رانهايت و در راستاى زانوانت باشند و نگاهت به سجده گاهت باشد.
هنگامى كه ركوع مى كنى دو پايت را در يك رديف بگذار و ميانشان فاصله اى به اندازه يك وجب مى دهى و زانوانت را در كف دستانت بگير و دست راستت را بر زانوى راستت و پيش از دست چپت مى نهى و با سر انگشتانت برآمدگى زانويت را نيك در بر گير و هنگامى كه آن ها را بر زانوانت نهادى از هم بازشان كن .اگر سر انگشتانت را در ركوع به زانوانت رساندى كفايت مى كند ولى من بيشتر دوست دارم زانوانت را در كف دستانت بگيرى و انگشتانت را بر برآمدگى زانوانت بنهى و آن ها را از هم باز كنى. كمرت را راست نگه دار و نگاهت به ميان قدمهايت باشد.
هنگامى كه خواستى به سجده بروى دستانت را به تكبير بلند كن و به سجده بيفت و دستانت را با هم و پيش از زانوانت بر زمين بنه و ساعدهاى دستانت را چون درندگان بر زمين نگستران و بر زانوان و رانهايت نيز مگذار بلكه با آرنجهايت بال بساز و كف دستانت را به زانوانت نچسبان و به صورتت نيز نزديك مگردان ، بلكه ميان آن دو و در راستاى شانه هايت باشد ، نه روبروى زانوانت بلكه اندكى از آن ها انحراف داشته باشد. دستانت را كاملا بر زمين بگستران و (پس از سجده) به سوى خود باز گردان و اگر زير آن ها پارچه اى بود اشكالى ندارد، گر چه به زمين رساندنشان بهتر است و در سجده، انگشتانت را از هم باز مكن ، بلكه به هم بچسبان.
هنگامى كه براى تشهد نشستى ، زانوانت را به زمين بچسبان و كمى ميانشان را باز كن و بايد روى پاى چپت بر زمين باشد و روى پاى راستت بر كف پاى چپت قرار گيرد و سرينت و نيز سر انگشت شست پاى راستت بر زمين باشد و هيچگاه بر هر دو پايت منشين كه به تو آزار مى رساند و نيز با (نشيمنگاه) بر زمين منشين كه بخشى از تنت بربخشى ديگر قرار مى گيرد و نمى توانى براى تشهّد و دعا صبر كنى.

5 ـ ابراهيم بن هاشم
از حمّاد بن عيسى: روزى امام صادق عليه السّلام به من فرمود: اى حمّاد، آيا مى توانى خوب نماز بخوانى؟ به امام عرض كردم: اى سرور من! كتاب حريز را كه درباره نماز است در حافظه دارم. حضرت فرمود: عيبى ندارد ، اى حمّاد! برخيز و نماز بخوان.
حمّاد گويد: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نماز را شروع كردم به ركوع رفتم و سجده كردم. آن گاه امام فرمود: اى حمّاد! نيكو نماز نمى خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت يا هفتاد سال بر او بگذرد و يك نماز با آداب و حدود كامل نخواند!
حمّاد گويد: در خود احساس خوارى كردم و به امام گفتم: فدايت شوم، نماز را به من بياموز. پس امام برخاست، رو به قبله ايستاد و هر دو دستش را بر روى ران خويش نهاد، در حالى كه انگشتانش را بسته بود و دو پاى خود را نزديك هم قرار داد به گونه اى كه ميان دو پايش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آن ها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تكبير گفت. سپس حمد و «قل هو الله احد» را شمرده خواند. آن گاه به اندازه يك نفس، در همان حال ايستادن، درنگ كرد . سپس دو دست خود را تا رو بروى صورت بالا آورد و در همان حال ايستادن تكبير گفت. آن گاه به ركوع رفت و با دستانى كه انگشتانش باز بود ، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا پشت حضرت كاملاً صاف شد ، به گونه اى كه به سبب صافى پشت و كشيدگى گردن، اگر قطره اى آب يا روغن بر پشت حضرت ريخته مى شد، از جايش تكان نمى خورد . دو چشمش را بست؛ سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربّى العظيم و بحمده». آن گاه راست ايستاد و چون استقرار كامل پيدا كرد، فرمود: «سمع الله لمن حمده». سپس در حال ايستاده تكبير گفت و دست ها را تا رو به روى صورت بالا آورد . آن گاه سجده كرد و دست ها را در حالى كه انگشتانش كنار هم و بدون فاصله بود ، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربّى الاعلى و بحمده» و در حالت سجده هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده كرد : دو كف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پيشانى و بينى و فرمود: لازم است سجده بر هفت تاى اين ها قرار گيرد و اين همان است كه خداوند در قرآن فرموده است كه: «و همانا سجده گاهها براى خداست پس در كنار خداوند هيچ كس را مخوان» واين هفت جا، پيشانى و دو كف دست و دو زانو و دو شست پاست و نهادن بينى بر زمين مستحب است. سپس امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تكبير گفت. آن گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چپ قرار داد و فرمود: «استغفر الله ربّى و اتوب اليه». سپس در حال نشسته تكبير گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اول رفتار كرد و در حال ركوع و سجود هيچ جاى بدن را بر جاى ديگر آن نگذاشت و در حال سجده دست ها را چون دو بال باز مى كرد و ساعد را بر زمين نمى گذاشت. اين چنين امام دو ركعت نماز گزارد و انگشتان دو دست حضرت در حال تشهّد بسته بود و چون از تشهد فارغ شد، سلام داد و فرمود: اى حمّاد! اينگونه نماز بخوان!

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 7:9  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

 

تورات مقدس متن مدوني براي تفيلا (نماز) معرفي نكرده، ليكن هر فردي چه مرد و چه زن يعني همه افراد يهود را موظف به خواندن نماز كرده است. در سفر تثنيه فصل 11 آيه 13 چنين ذكر شده است: «خداوند خداي خود را دوست بداريد و او را با تمامي دل و با تمامي جان خود عبادت كنيد». دانشمندان يهود درباره اين موضوع تفسير كرده ‏اند كه اين كدام پرستش است كه به قلب مربوط مي‏ باشد؟ جواب داده‏ اند كه همان نماز است.

تفيلا وسيله ارتباطي است بين انسان و خدا كه در اين رابطه انسان خود را بي‏نهايت كوچك دانسته در مقابل نيرويي بي‏نهايت بزرگ، به مدح و ستايش مي‏پردازد. در قسمت ديگري از تفيلا انسان خواست‏هاي خود را با خدا مطرح مي‏كند. دعا كردن تكليف كردن بر خدا نيست بلكه برعكس تكليف كردن بر خود ماست يعني مي‏توان اين طور بيان كرد كه انسان هنگام دعا كردن با در نظر گرفتن عنصر مشترك با خدا يعني عنصر اراده و اختيار كه او را از ساير موجودات جدا مي‏كند خواستار آن است كه با داشتن چنين عنصري خود را از مقام بي‏نهايت كوچك به مقامي بي‏نهايت بزرگ برساند و با كسب چنين قدرتي قادر به رفع نيازها و برآورد خواست‏ها باشد. قسمت ديگر تفيلاي ما مربوط به شكرگذاري از خداوند است و اين بزرگترين نشانه آگاهي انسان است و عبارت است از آگاه بودن انسان به ارزش‏هاي خويش و آگاهي او نسبت به همه نعمت‏ها و موهبت‏هايي كه دارد.

Tefilaحخاميم(دانشمندان يهود) شكرگذاري را وظيفه هر انساني در تمام موارد زندگي مي‏دانند. چنان چه وقتي غذايي را مي‏خوريم اين كار را انجام مي‏دهيم و يا در موارد ديگري مانند بوييدن شكوفه‏اي شكر مي‏گوييم كه چنين بصيرتي در حواس و فكر انسان وجود دارد تا پي به چنين مخلوقاتي ببريم. اصولا فلسفه مدح و شكرگزاري انسان را از فلسفه نيهيليزم و پوچي‏گري بيرون آورده و او را متوجه جهان خارج و طبيعت مي‏سازد.

نزديكي انسان به خدا (كه توسط تفيلا انجام مي‏گيرد) نتيجه پيشرفت‏هاي عقلاني و تزكيه نفس خود اوست، كه او را مسئول آن قرار مي‏دهد تا شايستگي خود را نسبت به اين موهبت الهي ثابت نمايد. اگر به انسان اين افتخار داده شده است كه پرتويي از انوار الهي در روح او به امانت گذاشته شود، اين وظيفه نيز برعهده او نهاده شده است كه زندگي خود را به نحوي بگذراند كه مورد تاييد آفريدگار قرار گيرد.

ايمان به عالي‏ترين وجه، هنگام دعا كردن و نماز خواندن جلوه‏گر مي‏شود. زيرا آن كس كه به خدا علاقه و صميمانه ايمان دارد، به حضور پروردگار دعا مي‏كند و حاجات خود را از او مي‏خواهد. دعا كردن و نماز خواندن تنها براي رفع حاجات نيست، دعا و نماز در حقيقت عبارت است از رابطه‏اي صميمانه بين آفريدگار و آفريده، كه انسان به وسيله آن از اعماق قلب با خالق خويش سخن مي‏گويد. از اين رو دعا و نماز هم به درگاه خداوند مقبول و خوش‏آيند است و هم به انسان كمك مي‎كند تا غم از دل بزدايد و بار روح را سبك‏تر سازد حتي گفته شده است: خداوند مشتاق شنيدن دعا و نماز عادلان و نيكوكاران است براي چه دعا و نماز نيكوكاران به پارو (كلمه «عِتِر» به معني پارو مي‏باشد و همان حروف عِِتِر ريشه فعل دعا كردن و نماز خواندن را دارد) تشبيه شده است؟ چون همان‏طور كه پارو محصول را زيرو رو كرده و آن را از جايي به جاي ديگر منتقل مي‏‎سازد، به همان ترتيب دعا و نماز عادلان و نــيكوكاران خـشم و غـضب خـداوند را بـه رحمت مبدل مي‏كند (تلمود: يواموت 64 الف) نماز حقيقي چيزي بيش از حركت و تلفظ لبان است و بايستي از اعماق قلب برخيزد. نماز انسان به حضور خداوند مورد قبول واقع نمي‏شود مگر اين كه وي قلب و جان خود را كف دست بگذارد چنان كه در مراثي ارميا فصل 3 آيه 41 آمده: «قلب خود را همراه با دست‏هايمان به سوي خدايي كه در آسمان‏ها است برافرازيم». يعني آن كه ما نبايد تنها دست‏هايمان را هنگام دعا و نماز به سوي خداوند بلند كنيم بلكه بايد قلب خود را نيز متوجه خالق جهان سازيم.

 

Tefilaكسي كه دعا و نماز مي‏خواند بايد چشمانش را پائين افكنده و قلبش را متوجه بالا سازد و بايد نزد خود چنين مجسم كند كه خداوند مقابل او است چنان كه در كتاب مزامير داود (تهيليم) فصل 16 آيه 8 مي‏فرمايد: «خداوند را هميشه پيش روي خود مي‏دانم». در تلمود؛ براخوت، 28 ب آمده است: «هنگامي كه شما دعا و نماز مي‏خوانيد بدانيد كه در حضور چه كسي ايستاده‏ايد». دانشمندان يهود دعا و نماز را چيزي بزرگ‏تر و والاتر از درخواستي براي رفع احتياجات مادي مي‏دانند. در عين حال كه تقاضاهاي زندگي جسماني را از ياد نبرده‏اند ايشان دعا و نماز را به عنوان واسطه‏اي براي ارتباط با خدا و گسترش پا‏ك‏‎ترين و عالي‏ترين احساسات و انگيزه‏هاي طبيعي به كار مي‏برند. در نظر ايشان، عبادت و خواندن دعا و نماز ورزشي است روحاني براي افزودن قدرت روان، بدين نيت كه روح فرمانده زندگي و ارباب و سرور جسم شود.

«نيچه» مي‏نويسد انسان همچنان كه به آب و اكسيژن نيازمند است به خدا نيز محتاج است. روح نيمش عقل است و نيم ديگرش احساس، ما بايد هم زيبايي دانش را دوست بداريم و زيبايي خدا را.

«الكسيس كارل» مي‏گويد: آثار نيايش و رسم پرستش و دعا كردن در جامعه وقتي رو به ضعف و فراموش شدن مي‏گذارد مقدمات انحطاط و عدم مقاومت ملت و جامعه را فراهم مي‏كند. بنابراين جامعه با از دست دادن عمل پرستش و نيايش مزاج خود را براي رشد ميكرب انحطاط ، متلاشي شدن، تجزيه و ضعف اجتماع آماده مي‏كند او مي‎‏گويد روم باشكوه و متمدن قديم را، دوري مردمش و متروك ماندن سنت ديرين بشري در پرستيدن، رو به ضعف و ذلت برد.

محققين روانشناسي از روي آمارهاي ممالك مختلف به اين نتيجه مسلم رسيده‏اند كه تعداد نسبي انتحار و قتل و طلاق و اعمالي كه در هيجان‏هاي ياس و غضب انجام مي‏شود در اقوام معتقد و مومن خيلي كمتر از محيط‏هاي بي‏ دين و لاقيد است.

لغت نماز و دعا در زبان عبري تفيلا گفته مي‏شود و از ريشه (پيلِل) به معني مجادله گرفته شده است چنان كه در تهيليم (زبور داود) فصل 106 آيه 30 آمده است: «پينحاس (نوه حضرت هارون) ايستاد و داوري نمود نماز و دعا كرد و مرگ و مير قطع گرديد». در تلمود؛ سنهدرين 82 اين جمله را چنين تفسير كرده‏اند: پينحاس مثل اين كه با خدا مجادله كرد و درباره وبائي كه قوم را كشتار مي‏كرد از خداوند توضيح خواست بنابراين هيتْپَلِل يعني تقديم اظهارنامه درباره مطلبي به پيشگاه قاضي عالم در عاليترين دادگاه و در سِفر پيدايش حضرت ابراهيم را مي‏بينيم كه درباره افراد سِدُوم با خداوند به صورت مجادله و مانند يك وكيل مدافع با قاضي كل عالم بحث مي‏كند و نمونه جالب ديگر دعا حضرت موسي است كه مانند وكيل مدافع شجاعي از قوم اسرائيل دفاع مي‏كند و در سفر خروج فصل 32 آيه‏هاي 11 و12 و 13 چنين آمده: «موسي، به درگاه خداوند خداي خود التماس نموده، گفت: خداوندا چرا خشمت بر قومت افروخته شده است اين قومي كه با قدرت عظيم و با نيروي قوي از مصر بيرون آوردي چرا مصريان بگويند از روي سوءنيت آنها را از مصر بيرون آورد تا اين كه آنها را در بيابان بكشد ... .

در طرف مقابل دعاي ساير انبياء به صورت مجادله با خداوند نيست، بلكه درخواست آنها به صورت التماس و تضرع است يعني به درگاه خداوند بخشنده و مهربان روي آورده و طلب رحمت و بخشايش مي‏نمايند. اين نوع نماز را به نام (تفيلت ويدوي) يعني اعتراف و اقرار به گناه خوانده مي‏شود. در بيشتر قرباني‏هايي كه (در دوران معبد مقدس) تقديم مي‏شد صاحب قرباني دست‏هاي خود را روي سر حيوان مي‏گذاشت و مطالبي اداء مي‏كرد و سپس مبادرت به قرباني مي‏نمود و حال كه اجراي مراسم قرباني امكان‏پذير نيست اين مطالب جزء دعا و نمازهاي روزانه گرديده است.

دانشمندان يهود عقيده دارند كه اجداد مقدس ما حضرت ابراهيم و اسحق و يعقوب بنيان‏گذاران زمان نمازهاي روزانه بوده‏اند. حضرت ابراهيم نماز صبحگاه را بنيان گذاشت. «پيدايش فصل 22 آيه 3: ابراهيم بامدادان سحرخيزي كرد .....» و حضرت اسحق نماز نيم‏ روز را «پيدايش فصل 24 آيه 63: قبل از غروب اسحق براي راز و نياز كردن (با خدا) به صحرا رفت..... ». حضرت يعقوب نماز شامگاه را. پيدايش فصل 28 آيه 11: در آن محل (محل كوه موريا كه حضرت اسحق براي قرباني به آنجا برده شد) نماز خواند و نظر به اين كه آفتاب غروب كرد آنجا منزل نمود...».

بني‏اسرائيل در مصر نيز نماز مي‏گذاشتند و دعا مي‏خواندند چنان كه در سفر خروج فصل 2 آيه 23 اين طور آمده: يعني «پس از مدت مديد (كه فرزندان ييسرائل از گل‏كاري و خشت‏زني رنج مي‏بردند) واقع شد كه پادشاه مصر درگذشت. فرزندان ييسرائل از آن بندگي ناليدند و از عذاب فرياد ‏زدند. فرياد شكايت آنها از بندگي به درگاه خداوند رسيد».

در كتاب دانيال فصل 3 آيه 11 مندرج است: حضرت دانيال روزانه سه مرتبه پنجره خانه خود را رو به بيت‏المقدس (اورشليم) باز مي‏كرد و به زانو مي‏افتاد و با سجده به درگاه خداوند نماز مي‏گذاشت. اين نماز با تسبيح و مدح شروع مي‏شد و با شكرگذاري خاتمه مي‏يافت.

از نماز و دعاهاي حضرت موسي در تورات زياد بازگو شده است از جمله در كتاب تثنيه فصل 3 آيه 24 و 25 آمده است: «يعني خداوندا تو شروع كردي كه بزرگواري و قدرت زيادت را به بنده‏ات نشان دهي چون كه كدام نيروئي در آسمان و زمين وجود دارد كه كارها و دلاوري‏هاي تو را انجام دهد. تمني اين كه (اجازه دهي از رود اردن) عبور نمايم و آن سرزمين خوبي را كه در آن طرف رود اردن است يعني آن كوه زيبا و لِوانُون را ببينم».

سير تكامل نماز از حضرت ابراهيم تا ظهور حضرت موسي به طور بسيار خلاصه شروع مي‏شود و در زمان حضرت موسي با نزول تورات نمازهاي خاصي به آنها اضافه مي‏گردد و پس از دوران انبياء به طور كلي بنا به مقتضي وضع اجتماعي و سياسي و اتفاقات تاريخي ادعيه بوجود آمده و تصنيف مي‏گردد و به مجموعه دعاهاي قبلي اضافه مي‏گردد و در دوران بازگشت پراكندگي اول توسط «عِزرا» و يارانش در حدود دو هزار و چهارصد سال قبل شكل كامل به خود مي‏گيرد و به صورت مدون در مي‏آيد و سپس در تمام دوران استقرار معبد مقدس دوم به شكل ثابت مي‏ماند و در زمان تدوين تلمود يروشلمي حدود 1800 سال قبل ختم مي‏گردد.

به طور خلاصه انبياء بعد از حضرت موسي مانند يهوشوع پيغمبر، حنا زن القانا، شموئل نبي، حضرت داود، حضرت سليمان، حزقياهو پادشاه و يا حضرت يونس، ارميا نبي، حبقوق نبي، دانيال نبي، مردخاي و استر و عزرا و (دانشمندان تلمود) هركدام در عصر خود بر نماز و ادعيه‏هاي موجود دعاهايي افزودند. نمونه‏هايي از اين دعاها بدين مضمون مي‏باشند:

در پايان لحش (دعاي نوزده بركتي) اين درخواست را مي‏خوانيم:

«اي خداي من زبان مرا از بدگويي، و لبانم را از تكلم به نيرنگ باز دار، در برابر اشخاصي كه مرا نفرين مي‏كنند، زبانم ساكت و خاموش بماند، و روانم در برابر همگان همچون خاك باشد. قلبم را براي پذيرفتن تورات بگشا، جانم فرمان‏هاي تو را پيروي و تبعيت و اگر كساني عليه من بد بينديشند و به زيان من قصد كنند، تو به فوريت مشورت آنها را برهم زن و فكرشان را باطل كن. سخنان دهان من مورد رضاي تو قرار گيرند و تفكر دلم به حضور تو مقبول افتد، اي خدايي كه آفريدگار و نجات‏دهنده من هستي». (براخوت 17 الف)

يكي از دانشمندان يهود، در پايان دعا فوق، اين دعا را افزوده است:

«اي خداوند من، خداي اجداد من ميل و رضاي تو بر اين تعلق گيرد، كه در دل هيچ انساني كينه و دشمني عليه ما وراد نشود. و كينه و عداوتي عليه هيچ انساني بر دل ما نگذرد. حسادتي نسبت به ما در دل هيچ‏كس رسوخ نكند، و نسبت به هيچ‏كس نيز حسد به دل ما راه نيابد. در سراسر روزهاي عمر تحصيل تورات و اجراي فرايض تو مشغله ما باشد، و سخنان ما به حضور تو التماس و تضرع محسوب مي‏گردد، قلب‏هاي ما را متحد كن تا از نام تو بترسيم. از آن چه كه منفور درگاه تو است ما را دور بدار، و به آن چه مورد رضاي تو است ما را نزديك ساز، و به خاطر نام مبارك خودت با ما احسان كن. (تلمود يروشلمي براخوت 7 دال)

 

چند گفتار از دانشمندان درباره نماز و اهميت آن:

1- دعا و نماز از قرباني‏ بزرگ‏تر و مهم‏تر است.

2- دعا و نماز از اعمال نيك با اهميت‏تر است.

3- كسي كه دعا و نماز مي‏خواند، بايد قلب خود را متوجه (خداي) آسمان سازد.

4- كسي كه دعا و نماز مي‏خواند بايد چشمانش را پايين انداخته و قلبش را متوجه بالا سازد.

5- كسي كه فكرش آسوده نيست (تمركز حواس ندارد) نماز نخواند. (تلمود؛ عرووين 65 الف)

6- هر كس كه براي همنوع خود دعا مي‏كند و جهت او طلب رحمت مي‏نمايد، در حالي كه خود نيز به آن مورد نياز دارد نخست به خود او جواب داده مي‏شود و خود او اول نجات مي‏يابد.

7- هر كس فرامين الهي را با ايمان كامل بر خود قبول نمايد و آن را انجام دهد شايسته آن خواهد بود كه الهام الهي بر او قرار گيرد. (مخيلتا صفحه 33 ب )

8- بهترين راه تزكيه روح، نماز است، چون وسيله مطمئني جهت تزكيه است.

9- نماز مايه آرامش است.

10- نماز مايه نزديك شدن انسان به سعادت است.

11- نماز انسان را از فحشا و منكرات باز مي‏دارد.

12- نماز سپاسگزاري از معبود است چون تشكر از نعمت ‏دهنده واجب است، چنانچه اگر كسي كاري را براي ما انجام داد و از او تشكر نكنيم در حق او جفا كرده‏ايم.

13- از ويژگي‏هاي نماز جلوگيري از غفلت است.

14- نماز انسان را به پاكي‏ها و پاكسازي هم ظاهر و هم باطن هدايت مي‏كند.

15- نماز ضد اضطراب و پريشاني است.

16- نماز سدي است در مقابل گناهكاري‏ها و ايجاد روح تقوا و پرهيزگاري.

17- نماز وسيله پاك شدن و ثابت كننده خلوص و پيراستگي از تكبر و غرور است.

18- نماز وسيله زدودن پرده ‏هاي غفلت و سستي، پرورش فضائل اخلاقي گسترش‏دهنده زمينه عدالت و رعايت حقوق اجتماعي، ايجاد روح، نظم و پاكيزگي در ظاهر و باطن انسان است.

19- نماز درست است كه به وسيله فرد انجام مي‏پذيرد، اما با نماز، ساخته شدن عضوي از جامعه شكل مي‏‎گيرد و اين رابطه بين نماز و اجتماع است.

20- وقتي انسان متذكر خدا بود خدا را مراقب خويش ديد قهراً از انجام گناه و منكرات شرم و حيا مي‎‏كند.

21- شادابي روح انسان: نماز در ساخت روح انسان، همان نقشي را ايفا مي‏كند كه نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ايفا مي‏نمايد.

22- نماز روح انسان‏ها را به مبداء هستي‏بخش مرتبط و متصل مي‏كند و با اين ارتباط، روح و جان آدمي را زنده، بانشاط و آرام مي‏سازد و او را براي انجام ساير تكاليف و وظائف فردي و اجتماعي آماده مي‏كند.

23- خواندن نماز علاوه بر آن كه انجام يك دستور و يك واجب الهي است، خود مانع از انجام زشتي‏ها، خلاف‏ها و گناهان ديگر است.

24- يكي از فلسفه‎‏ هاي عبادت، اظهار خضوع و تسليم در مقابل امر پروردگار و ايجاد روح عبوديت و بندگي در انسان است.

25- و بالاخره نماز داراي آثار و فلسفه‏هاي متعددي است از جمله اين خواص: نماز، تقدير و سپاس‏گزاري از خدا است، موجب آرامش انسان است، موجب ياد خداست، زمينه پرهيز از گناه را در انسان فراهم مي‏كند، تأكيدي بر نظافت و سلامتي است، داراي آثار وحدت‏بخش اجتماعي است و موجب انضباط و وقت‏شناسي است.

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 7:4  توسط داود صیاد مالفجانی  | 
+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 5:36  توسط داود صیاد مالفجانی  | 

از خاک تا افلاک آیت اله بهجت (ره)

تاریخ رحلت: ۲۲ جمادی الاول سال ۱۴۳۰ هجری قمری / ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۸۸ شمسی

ستاره ای بدرخشید و …

شب جمعه بیست و پنجم شوال سال ۱۳۳۴ هجری قمری، برابر با دوّم شهریور ۱۲۹۵ خورشیدی، خانه کربلایی محمود، غرق نور و شادی شد. در آن شب نورانی، نوزادی پا به عرصه وجود گذاشت که سال ها بعد قلب انبوهی از شیفتگان علم و معرفت، و شیعیان خاندان عصمت و طهارت را روشن ساخت : آیت الله العظمی محمد تقی بهجت قدّس سرّه.

کربلایی محمود مردی صالح، خوشنام و معتمَد مردم فومن، با الهام از هاتفی که در جوانی گوش جانش را نواخته بود، نام فرزند نورسیده اش را «محمد تقی» گذاشت.

نخستین رویداد مهم زندگی محمد تقی، مرگ مادر در شانزده ماهگی او بود. مرگ مادر، خانواده را سوگوار کرد و از آن پس، خواهر بزرگتر، مادرِ برادر شد.

در دوران خردسالی، محمد تقی همنشین خلوت پدر بود و می دید که چگونه عشق اهلبیت اطهار علیهم السلام از قلب محزون پدر می تراود و بر صفحه کاغذ مرثیه هایی می شود که داغداران عزای حسینی علیه السلام زمزمه اش می کنند و محافل خود را با آن سروده ها رونق می دهند.

زمزمه ی مرثیه های حسینی، از کوچه باغ های فومن او را به گوشه ی دنج مکتب خانه ملاحسین کوکبی فومنی کشاند و پای تلاوت آیات پر شور قرآن کریم نشاند.

بدین روی وارد حوزه ی علمیه فومن شد تا معانی آیات قرآن کریم و معارف روایات ائمه اطهار علیهم السلام گوش جانش را بنوازد.

آیت الله العظمی بهجت در کودکی    آیت الله العظمی بهجت در کودکی

پای در راه

در جمادی الثانی سال ۱۳۴۸ قمری (۱۳۰۸ خورشیدی) زمان هجرت از دیار پدری فرا رسید.

محمد تقی در سیزده سالگی، دل به هجرت سپرد تا روح ناآرامش در بارگاه امامان معصوم آرام گیرد و ذهن جستجوگرش در حوزه علمیه ی آن سامان قرار گیرد. پدر که شوق سرشار فرزند فاضلش را دید، همراه یکی از دوستان متمکّنش که قصد تشرف به عتبات داشت، او را به کربلا فرستاد.

محمد تقی به منزل عمویش که در آن زمان مقیم کربلا بود، وارد شد و پس از حدود یک سال به مدرسه رفت و در حجره ساکن شد.

حوزه علمیه کربلا در آن زمان استادان مهمی را در خود جای داده بود و محمد تقی در این سال ها ادبیات عرب و بخشی از کتاب های فقه و اصول را خواند و در سال دوم سکونتش در کربلا، نزد حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر حائری فومنی و با حضور پدر بزرگوارش که به کربلا مشرف شده بود، به کسوت روحانیت در آمد.

دوران سراسر شور حضور در حوزه علمیه کربلا به زمان سراسر شوق هجرت به حوزه علمیه نجف و مجاورت آستان ملکوتی امیرمؤمنان و مولای موحدان، علی علیه السلام بدل گشت.

شیخ محمد تقی دل به اقیانوس بیکران حوزه علمیه نجف سپرد تا گوهر دانش را از آن دریای مواج صید کند. نخست بخش های پایانی سطح عالی علوم حوزوی را در محضر استادان طراز اول نجف و استوانه های فقه و اصول و معارف اهلبیت علیهم السلام همچون آیت الله آقاضیاء عراقی و آیت الله میرزای نایینی در اصول و آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی در فقه به پایان رساند و از محضر دریای ژرف حکمت و قله ی بلند دانش، حکیم بزرگ و بزرگوار، فقیه اهلبیت علیهم السلام و فیلسوف وارسته، آیت الله غروی کمپانی و درس فقیه برجسته آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بهره وافی و حظ کافی برد.

دقت نظر، تیزهوشی و خلاقیت ذهنی در کسب علم و توجه به نکات ظریف درسی، از طلبه ی فومنی، شخصی ممتاز و برجسته ساخت و دل استادان و هم قطاران برکشید.

شیخ محمد تقی علاوه بر فقه و اصول، به فلسفه و علوم عقلی نیز توجه داشت. بدین رو کتاب های مهم فلسفه، مانند الاشارات و التنبیهات و اسفار را نزد آیت الله سید حسین بادکوبه ای فرا گرفت.

با تدریس دروس، از فضلا و مدرسین سطوح عالی حوزه شد و همکاری با محدث کبیر حاج شیخ عباس قمی در تألیف کتاب سفینة البحار از دیگر فعالیت های علمی و معرفتی وی در آن سال ها بود.

در این میان عارف نامی و سالک بی همتا، حضرت آیت الله میرزا علی قاضی (ره) تأثیر بسیاری بر روش عرفانی و کسب مراتب معنوی آیت الله بهجت (ره) گذاشت. به واقع وی با ورود به نجف اشرف در سن هیجده سالگی، گمشده ی خویش را در وجود این استاد بزرگ یافت و سال ها در محضر پر فیض آن دریای عرفان و معنا، شاگردی کرد.

آیت الله قاضی (ره) نیز به این شاگرد مستعد و حقیقت جوی خود عنایت ویژه داشت و از سر صمیمیت و محبت، او را فاضل گیلانی خطاب می کرد.

آیت الله العظمی سیدعلی قاضی طباطبائی   آیت الله العظمی شیخ محمدحسن غروی کمپانی   آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی

بازگشت به وطن و اقامت در قم

سر انجام پس از شانزده سال سکونت در جوار مضجع نورانی ائمه هدی علیهم السلام و حضور فعال و تلاش خستگی ناپذیر در راه کسب علم و معرفت و شاگردی در محضر استادان طراز اول حوزه ی علمیه نجف و سال ها تدریس و تحقیق، همراه با کسب درجه ی اجتهاد، با سینه ای سرشار از علم و معرفت، قلبی لبریز از شوق و توجه، برای درمان و رفع کسالت های ناشی از ریاضت و سخت گیری بر نفس، به زادگاه خویش بازگشت.

ماه جمادی الثانی سال ۱۳۱۴ قمری، برابر با ۱۳۲۴ خورشیدی، تاریخ بازگشت آیت الله بهجت (ره) در سن کمتر از سی سالگی به ایران است.

آیت الله العظمی بهجت در سن 29 سالگی

مدت چندانی از ورودش به وطن نگذشته بود که به پادرمیانی خواهر بزرگتر که در حق او مادری کرده بود، ازدواج کرد.

پس از چند ماه حضور و اقامت در فومن، بار دیگر عزم سفر به نجف کرد؛ اما این بار بر آن شد که در مسیر راه چندی در شهر مقدس قم ساکن شود، تا با حوزه ی علمیه قم آشنایی بیشتری پیدا کند؛ سپس عازم نجف گردد. بدین رو در شوال ۱۳۶۴ قمری (۱۳۲۴ شمسی)، عازم قم شد.

بیش از چندی از حضورش در قم نگذشته بود که در ۲۸ صفر سال ۱۳۶۵ هجری قمری (۱۳۲۵ شمسی)، پدر مهربانش با خاطری آسوده از سرنوشت فرزند، به دیار باقی شتافت و فرزند را داغدار وجود مهربان و گرامی اش کرد.

ماه های سکونت در قم با خبرهایی ناگوار که از نجف می رسید، همراه بود. رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در ذی حجه ۱۳۶۵ قمری و حضرت آیت الله میرزا علی قاضی در ربیع الاول ۱۳۶۶ قمری، خبرهای جانسوز ی بودند که فاضل گیلانی را به سوگ نشاند. اکنون او بود و خاطرات فراوانش از روزها و شب های نجف و آنچه از استادان معنوی و بزرگوارش در خاطر عاطر داشت. این اخبار و فوت پدر، وی را بر آن داشت که در مجاورت حرم کریمه ی اهل بیت حضرت معصومه (س) سکنی گزیند و بوی گل را از گلاب جوید.

آیت الله بهجت (ره) علی رغم آنکه در زمان ورودش به قم مجتهدی مسلم بود، برای رونق بیشتر دروس خارج و ادای احترام به استادان برجسته ی حوزه، در درس خارج آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای (ره) و نیز درس حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) شرکت کرد و همراه با امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) و چند تن دیگر، در زمره ی برجسته ترین افراد حاضر در درس آن مرجع کل قرار گرفت و به زودی به عنوان یکی از مهمترین و دقیق ترین مستشکلان درس ایشان شناخته و انگشت نما شد. بدین روی، لب از نقد و اشکال علمی بست تا به چشم نیاید و بدو توجه نشود.

یکی از برجسته ترین فرازهای فعالیت آیت الله بهجت (ره) در قم، برگزاری مراسم روضه بود که بیش از چهل سال و تا پایان عمر شریفشان برپا بود.

از به یاد ماندنی ترین خاطرات حضور ایشان در قم شکوه و عظمت نماز جماعت ایشان در مسجد فاطمیه می باشد که در هیچ نوشته ای نمی گنجد و فقط کسانی که این عظمت و شکوه معنوی را درک کرده اند، می توانند شمّه ای از آن به بیان آورند. خاطره ی آن روزها و شب ها که صف های نماز از صحن مسجد به حیاط و کوچه ها می رسید، هرگز از حافظه ی نمازگزاران مسجد فاطمیه محو نخواهد شد و بسا پیران و جوانانی که بی تاب آن لحظه های ناب معنوی اند.

درنمازم خم ابروی تو در یاد آمد             حالت رفت که به محراب به فریاد آمد

از دیگر برنامه های دائمی و زیبای ایشان، حضور هر روزه در در حریم ملکوتی حضرت فاطمه ی معصومه (س) بود. ایشان تا پایان زندگی سراسر نور و برکت خویش تا آستانه ی نود سالگی، هر روز پس از نماز صبح و تعقیبات آن، به زیارت ضریح مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) می شتافت و سپس در خلوت عاشقانه ی خویش در گوشه ای از حرم مطهر به قرائت زیارات و اقامه ی نماز می پرداخت.

آیت الله العظمی بهجت - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن

بی گمان یکی از برجسته ترین جلوه های شخصیتی حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) گوشه گیری و تلاش خستگی ناپذیر او در راه گمنامی و پرهیز از شهرت اجتماعی است. ایشان مصرانه تلاش می کردند که هیچ گاه نامی از خود بر جای نگذارند. این شیوه ی اخلاقی، از روزهایی که در درس بزرگان کربلا و نجف شرکت می کردند، آغاز شد و تا پایان عمر ادامه یافت.

در دوران تحصیل، هنگامی که احساس کردند اشکالات علمی شان موجب شهرت و آوازه گری می شود، سکوت را برگزیدند و جز به ضرورت زبان به نقد و افاضه نگشودند. پس از آن، در دوران طولانی تدریس نیز هیچگونه اقدام یا کوششی برای مطرح کردن درس خویش نکردند و سفره ی درس و بحث عالمانه ی خود را در مدارس و مساجد گمنام پهن می کردند.

در ساحت عرفان و سیر و سلوک نیز علی رغم آنکه از شاگردان برجسته ی مرحوم آیت الله میرزا علی قاضی بودند و هماره از بهره های والای معنوی برخوردار بودند، هیچ گاه جلوه ای از آن همه شور و شیدایی را بروز ندادند و همیشه از نقل تجربه های معنوی خویش ابا داشتند.

آنچه درباره ی مقام معنوی ایشان بر سر زبان ها است، بیشتر از ناحیه ی کسانی است که به کشف بخش هایی از آن وجود شریف توفیق یافته بودند و مقداری نیز مرهون توضیحات اندکی است که خود ایشان در ضمن بیان مقامات و حالات استادان شان گفته اند. در این توضیحات ناخواسته و به نحو ضمنی، گوشه ی پرده کنار می رفت و شمه های از کارستان گوینده نیز آشکار می شد. اما هیچ گاه، هیچ کس ار ایشان کلمه «من» را نشنید.

در راه مرجعیت نیز هرگز قدمی برنداشتند. به رغم نیم قرن تدریس خارج فقه و اصول، همواره از پذیرش مرجعیت سرباز می زدند؛ اما بعد از ارتحال آیات عظام سید احمد خوانساری (ره) و سید ابوالقاسم خویی (ره) و در پی درخواست های مصرانه و مکرر گروه بسیاری از عالمان و مؤمنان، انتشار رساله را اجازت فرمودند؛ اگر چه با نوشتن نام شان بر روی جلد رساله مخالفت کردند.

سفر به عالم ملکوت

روزهای پایانی اردیبهشت ۱۳۸۸، روزهای پایانی انتظار برای رسیدن به بهشت دیدار بود. در تمام سال های زندگی مبارکش با همه ی وجود و با جسم خسته و تکیده اش و روح تشنه و رنج دیده اش، آرزوی وصال سرمدی داشت.

برای که او عبد صالح خداوند بود و در تمام دوران زندگی خویش جز به بندگی نمی اندیشید، لحظه دیدار معبود آغاز لذت محض روحانی بود. دیدار با سفیر خوشروی حق، نتیجه نود سال مجاهدت در راه معشوق ازلی بود. آسودن در آغوش امن و رحمت الهی، نصیبه ای است که بهای آن پاکی و عبودیت است.

اما حاصل فراغت او از دنیای خاکی، شب فراق دوستان و یاران و ارادتمندانش بود. آن روز، در حالی که روحی بزرگ و شاد به آسمان پر می کشید، جان هزاران شیفته ی معنویت و پاک دامنی، اشک حسرت می ریخت.

غروب یکشنبه، بیست و هفتم سال ۱۳۸۸، وقتی خبر رحلت آن عالم ربانی در شهر پیچید، بهت و حیرت و آنگاه ناله و شیون شهر را فرا گرفت. سیل مشتاقان و شیقتگان فقاهت و مرجعیت به سوی قم سرازیر شد.

تشییع جنازه آیت الله العظمی بهجت(ره)

قم سیه پوش شد…

پیکر خاکی آن بزرگ افلاکی در حریم ملکوتی حضرت معصومه سلام الله علیها آرام گرفت؛ اما سکوت مسجد فاطمیه فریاد داشت.

از آن روز، محراب فاطمیه اشک در دیده پنهان می کند و درب چوبی مسجد، همچون ستون حنانه ناله ی اندوه دارد.

اگر کعبه، شمع جمع حاجیان است، صحن و سرای مسجد فاطمیه ی قم، زیارت گاه دل های عاشق است و هنوز مشتاقان «نماز بهجت» به شوق دیدار پیر و مراد خویش به آنجا می روند و دل و روح به در و دیوار آن متبرّک می کنند.  

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 5:31  توسط داود صیاد مالفجانی  | 
[PDF]
قرآن و متولیان فرهنگی 

[PDF]
آشنایی با اسلام برای نوجوانان 

[PDF]
حقوق در قرآن 

[PDF]
نماز عشق حسین(علیه‌السلام)

 

[PDF]
تفسیر سوره‌ی کهف 

[PDF]
دقایقی با قرآن 

[PDF]
سیمای مدیر موفق 

[PDF]
تفسیر سوره‌ی احزاب 

[PDF]
تمثیلات تفسیر نور 

[PDF]
پرتوری از نور 

[PDF]
قرآن و عصر ما 

[PDF]
قرآن و متولیان فرهنگی 

[PDF]
قرآن و حج 

[PDF]
400 نکته از تفسیر نور 
 

[PDF]
شیوه‌ها  تبلیغی 

[PDF]
راز دعوت 

[PDF]
غدیر در قرآن
[PDF]

 

گناه شناسی
[PDF]
قرآن و تبلیغ
[PDF]
قرآن و امام حسین
+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 5:22  توسط داود صیاد مالفجانی  |