این هفته عزیز که هرکسی رو یاد روزهای جنگ میندازه..شاید ما اون موقع نبودیم یا اگه بودیم کودک درون گهواره بودیم...ولی تو این سالهایی که عمر از خدا گرفتیم رنگ و بوی جنگ به زندگیمون طراوتی خاص بخشیده...
یکی از برکات و نعمتهایی که خدا بهمون داده اینه که هرساله با اومدن این شهدا دلهای ما هم زنده میشه..
اصلا این حکمت خودشه که یاد و خاطره این عزیزان و آن دوران کم رنگ نشه...و به جهانیان ثابت بشه که این دفاع واقعا مقدس بوده...و چقدر ارزش داشته...منتها این ما هستیم که باید قدر این نعمتها رو بدونیم....
خورشید اگر به مهر تابنده شده است
وز عطر
بهار، شهر آکنده شده است
تغییر نیامده است در لیل و نهار
ذرات تو در جهان
پراکنده شده است
خدا میدونه من از دیشب که رفتم مراسم چه حالی شدم ...دیشب یه شبی بود به یاد ماندنی برا دومین باره که تو بوشهر میرم به استقبال شهدا..دفعه قبل تو حسینیه ثارالله بود و یک شب بارانی...
دیشب هم تو مصلی بود و یک شب با نسیم خوش عاشقی ...
جای همه افرادی که دیشب نبودن خالی البته ما کلی دعا کردیم..و به جای همه زیارت....
عهد و پیمان بستیم با شهدا...
حالی که همه زائرا داشتن وصف نشدنی بود...