ارسال مطلب چاپ مطلب شبکه اجتماعی

سروده ی سردار میرشکار به بهانه رجعت لاله های پرپر پیر خمین:

سینه هایی چون کباب داریم ما / بس سلام بی جواب داریم ما

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رزمندگان شمال، سردار علیجان میرشکار در سروده ای به بهانه ی رجعت استخوان ها و پلاک 31 شهید دفاع مقدس در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) ، به درد و دل با همرزمان خود پرداخت.

سروده ی این جانباز و یادگار گرانقدر 8 سال دفاع مقدس را با عنوان "لاله های پرپر پیر خمین" تقدیم می کنیم:

لاله های پرپر پیر خمین

تشنه کامان می عشق حسین

خاکیان خفته در خاک جنوب

ساترانید همچو ستارالعیوب

ازشماها یک نشانی آمده

یک پلاک یا استخوانی آمده

ای فروزان چهره همچو آفتاب

اینک این خاکی ترا دارد خطاب

ماییم آن همسنگر دیروزتان

سینه مان سوزد کنون از سوزتان

ماندگان عصر جنگیم یاوران

ما در اینجا منگ منگیم یاوران

ما در اینجا چون غریبان مانده ایم

مات و مبهوت و پریشان مانده ایم

ما ز ره ماندیم و در جا می رنیم

در معاصی دل به دریا می زنیم

دستمان گیرید نجاتمان دهید

از کرم آب حیاتمان دهید

ای خمینی ای امیر قافله

کاروان سالار و پیر قافله

فکری هم بر حال این بیچاره کن

مشکل غربت ما را چاره کن

سینه هایی چون کباب داریم ما

بس سلام بی جواب داریم ما

قاعدین بر ما تمسخر می کنند

ملحدین بر ما تکبر می کنند

گوییا رزمندگان دیوانه اند

آشنایان هم ز ما بیگانه اند

کوله هامان پشت زن ها زین سوار

چفیه هامان شد مقنع بی بندوبار

تابلوی نام شهید بر کوچه ها

لاکن اهداف شهیدان زیر پا

از نگاه قاعدین ما کودنیم

ما بسیجی لایق جان دادنیم

مدرک و پول و سواد گشته ملاک

عشق و تقوی و خلوص رفت زیر خاک

عده ای دارند تجارت می کنند

مال بیت المال غارت می کنند

تاجرند و شد تجارت کارشان

دین فروشی گرمی بازارشان

این همه بی ارزشی ها جان فرساست

هر بسیجی مردن خود را رضاست

ای پلاک و استخوانهای شهید

منتظر ماندیم کی از راه می رسید

هر زمانی کامده ابدانتان

یک نسیمی می وزد در جان مان

ما ز الطاف شماها زنده ایم

گر نیایید ما همه پژمرده ایم

ناهیان منکرید در هر زمان

گر بماند از شما یک استخوان

لاکن آن دونان پست دین فروش

یک بسیجی کی نشیند ازخروش

ما که میثاق با شهیدان بسته ایم

با خمینی عهد و پیمان بسته ایم

می خروشیم بر سر خصم پلید

تا بماند راه و اهداف شهید

تا زمانی که یکی مان زنده ایم

در رکاب مقتدا رزمنده ایم

با پیامش محشری گردد بپا

هر خیابان سنگری گردد بپا

قافله ما قافله سالار علی

در مدار عشق ما پرگار علی

چون علی شد مقتدا ما بوذریم

میثم تمار، حبیبیم، قنبریم

میرشکارا با بسیج همگام شو

از منیت دورباش گمنام شو

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ساعت 3:8  توسط داود صیاد مالفجانی  |