درد و دل یک چادر ::..




درد و دل یک چادر:

نام من چادر است ..نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم

شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ، هیچ وقت یادم نمیروداز کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد ، خاکی شدموقتی سیلی خورد ، در صورتش بودم ، وقتی بین در و دیوار محسنش سقط شد ، خونی شدمخوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد
و شما با من چه کردید ؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که میخواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده

از شماست که برماست .....


Friends Circleآخرین گرگ گله را همان آهویی خورد که گرگ بخاطر چشمانش گیاه خوار شده بود!

 

Friends Circleاز شمع یک چیز اموختم ایستاده بمیرم بی صدا بمیرم به پای دوست بمیرم

Friends Circleگاهی باید لبخند بزنی و رد شوی. . . "بگذار فکر کنند نفهمیدی"

Friends Circleالله تویی و ز دلم آگاه تویی / درمانده منم دلیل هرراه تویی

گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی

Friends Circleخنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من.... ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

+ نوشته شده در  شنبه پنجم بهمن ۱۳۹۲ساعت 4:14  توسط داود صیاد مالفجانی  |