نام : شهید عبدالحسن حاجی پور عضویت:پاسدار نام پدر:حاج عبدالله حاجی پور تاریخ شهادت:۳/۱۲/۱۳۶۲ نام مادر:صغری محل شهادت:طلایه تاریخ تولد:۱۳۳۵ محل دفن:روستای کلبیا(به وصیت نامه خود شهید) محل تولد:کلبیا تحصیلات:سوم ابتدایی شفل:پاسدار وصیتنامه شهید عبدالحسن حاجی پور: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(قرآن کریم) گمان می برد آنان که در راه خدا شهید شده اند مرده اند ،بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی می خورند. آن قدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم. ای جوانان نکند که در رختخواب بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد.ای جوانان مبادا غفلت بمیرید که علی (ع)در محراب شهید شد.ای جوانان مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر (ع) در راه خدا و حسین(ع) شهید شد. ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدید که تحمل ۷۲شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان به جبهه بفرستید و جسد آن را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم . برادران استغفار و دعا را از یادنبرید که بهترین درمان برای تسکین دردها است و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان در بین شما تفرقه نیندارند و شما را از روحانیت جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست . حضورتان را به جبهه های حق علیه باطل ثابت نگه دارید و در راه امام(ره)بیشتر دقت کنید و عظمت او را بیشتر دریابید و خود را تسلیم او نسازید و صداقت و اخلاق خود را همچنان حفظ کنید اگر فیض شهادت نصیبم شد آنان که پیرو خط امام و ولایت فقیه اعتقاد ندارندن بر من نگریند و برجنازه من حاضر نشودن اما بنگرند دعای ما شهداءآنان را متحول سازد و حرمت الهی نزدیکشان سازد.سلام من به رهبر عزیزم برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد حکایتی از زبان شهید عبدالحسن حاجی پور: شهید عبدالحسن حاجی پور از دوست همستگرش می گوید: آن زمان در جبهه های گیلان غرب بودم شبی از شب ها چند نفر از نیروهای دشمن که به طرف سنگرم می آمدند .اولین بار بود که جبهه آمده بودم و اندکی ترس مرا گرفت و در همین لحظه ناگهان یک نفر با لباس سفید عربی کنارم ایستاد،گفت نترس این ها نمیرسند و کشته می شوند.همین که نگاه کردم کسی را ندیدم و با یک خمپاره آنها کشته شدند. حکایتی دیگر از شهید است که می گوید: در شب تاسوعای حسینی در سنگر انفرادی نگهابانی می دادم شب مهتابی بود و تکه های ابر ماه را پوشاند و سپس نم نم باران شروع شد و در ابن حال اندکی ترسیدم که باد خنکی شروع به وزیدن کرد و ناگهانتری از وجودم پریر و این نسیم دلبر همان نسیم کربلا بود و تا بیست روز این بوی خوشی آنجا وجود داشت. ازبان دوستان و همرزمان شهید عبدالحسن حاجی پور: شهید نسبت به امام خمینی(ره)علاقه شدیدی داشت تا آنجایی که در دعای طولانی خود تنها خواهش و دعایش سلامتی امام خمینی(ره) است آنچنان روحیه معنوی داشت که هرگاه در مجلس می نشست از شهادت و شهید شدن سخن می گفت. شهید انقدر صبر و قدرت تحمل داشت که از سخت ترین مشکلات به راحتی مشکلات به راحتی می گذشت و همیشه می گفت اگر روزی دچار افسردگی و یا با مشکلی روبرو شدید تنها از خداوند بخواهید تا گره مشکلات شما باز شود. شب زنده داری عادت شهید بود و اکثر اوفات نماز شب را می خواند
+ نوشته شده در چهارشنبه نهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 4:30  توسط داود صیاد مالفجانی
|
|
* |