ای خون خدا؟
ای خون خدا! از کجا باید تو را سرود؛ بگذار انتخاب انتخابِ دل باشد و از دلدادگی ات به عشق الهی سخن بگویم که چه بی پروا در برابر معشوق از همه چیز خود گذشتی. عاشقان،حقیقت عشق را از تو آموختند. بعد از تو بود که ، خون بر شمشیر پیروز است، معنا گرفت ، بعد از تو بود که دل ها جلا گرفت. یااباعبدالله! ای پدر بندگان خدا ؛ پدری کردی در حق بشریّت در حق مردانگی در حق آزادگی ؛ تو را باید پدر تمام وجدانهای بیدار نامید. یا ثارالله! نکند در قلب پر ازگناهم نفاق و دوروییی هم ریشه دوانده باشد؟! بر سرو سینه ام میزنم،برایت اشک شور می ریزم تا ریشه ی این درخت نفاق و دنیاطلبی را،اگر هست، بخشکاند. یا حسین ع! تو کوفیان و کوفی صفتان را لعن کردی پس دستم را بگیر و مگذار این خصلت پست در من ریشه دار شود .در تاسوعا و عاشورا مراسم سوگت را با شکوه و با عظمت برپا می کنیم . ای خون خدا! پدرت علی را در گوشه ی محراب غرق به خون کردند و برادر غریبت حسن را جگر سوز سَمّ تنهایی ؛ تو اما فریاد در گلو گیر کرده دو امام بودی که به جرم بلندی فریاد و حق خواهی ، قطعه قطعه ات کردند. جاه طلبی و دنیا طلبی آدم را به کجا که نمیرساند ، و تو دانستن این را خون بهای خود کردی ! آهـ حسین جان، کار زینبت بعد از تو از آه و فغان هم گذشته کاش می دیدیش که چه قدر علی وارانه سخن می گوید و فاطمی مآبانه رفتار می کند. کاش زینبت را می دیدی که چقدر شبیه خودت شده ! بعد از آن که زینب پیکر طاهرت را در نینوا رها کرد؛ دیگر زینب همیشگی نبود زینب شده بود بغض فروخورده ا ی که گاه با فریاد کردن اشکش را جاری می ساخت و گاه با خطابه های آتشینی که از دل آتش گرفته اش جاری می شد. غم تو دست هایش را می لرزاند,قلبش را آتش می زد اما بر استقامت پاهایش و بر صلابت گفتارش می افزود تا باز گو کند که چه بر سر عزیز دل پیامبر آوردند ؛ تا بگوید در کربلا جز بلا جز جفا جز عصیان و عهد شکنی ، عشق بود ، نماز بود ، خدا بود ، رسول بود ، علی بود و فاطمه بود .
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 3:58  توسط داود صیاد مالفجانی
|
|
* |