بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه
اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند
(امام خمینی(ره
خلاصه ای از زندگی نامه پاسدار شهید حاج غلامرضا محمدی
واقعا چه بسیار مشکل است نوشتن پیرامون زندگی کسی که خدا خریدارش بوده، شهیدی که با چشم باز و با دلی آکنده از محبت معبودش به سوی صحنه های پیکار حق با باطل روان شده، شهیدی از تبار حسین(ع)، شهیدی که در محرم ها و عاشوراها درس اخلاص و استقامت در راه عقیده را از امام حسین(ع) فراگرفت و دین خود را به .اسلام عزیز با خون خویش ادا نمود
پاسدار شهید حاج غلامرضا محمدی در سال 1338 شمسی در روستای مهدی آباد اردهال در خانواده ای مذهبی .دیده به جهان گشود
نام او را از این جهت غلامرضا گذاشتند تا غلام امام رضا(ع) باشد
شهید دوران کودکی را در آغوش گرم خانواده اش همراه با تربیت اسلامی گذراند و تحصیلات ابتدایی را در این روستا سپری کرد و سپس به علت عدم وجود مدرسه راهنمایی و دبیرستان در سال 1350 راهی شهرستان کاشان شد و همراه با گذراندن دوره متوسطه در رشته ادبیات دبیرستان شهید مظلوم دکتر بهشتی، تعطیلات تابستانی را که در روستای فوق الذکر می گذراند، به کار کشاورزی مشغول بود.
غلامرضا از همان ابتدا با قران آشنا گشت و تا پایان زندگی همچون یک دانش آموز،عاشقانه از قرآن درس گرفت و علاقه زیادی به روحانیون متعهد و مبارز داشت و همیشه در ماه های محرم و رمضان که روحانیون برای تبلیغ و ارشاد به روستا می امدند پای صحبت آنان می نشست و علاقه زیادی به آموزش های اسلامی و شرکت در هیئت های حسینی و جلسات قرآن و معارف اسلامی داشت.
زمانی که اواخر دوران تحصیلات دبیرستان را می گذراند،مصادف بود با خروش امت حزب الله به رهبری خمینی روح الله و در این جا بود که او نیز مانند دیگر شیفتگان راه الله فعالانه در تظاهرات و راه پیمایی های خیابانی و پخش اعلامیه علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و با پیروزی انقلاب،مشکلات بعد از انقلاب جوانان را دعوت می کرد تا عاشقانه پا به میدان نهند و همه چیز خود را فدای اسلام کنند.
غلامرضا در تاریخ 15/4/1358 رسما به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاشان در آمد و همچون گذشته به پاسداری از حریم مقدس انقلاب و جمهوری اسلامی پرداخت.
او در این ارگان انقلابی جوشیده از جوانان حزب الله، عاشقانه و مخلصانه خدمت می کرد و ایمان به خدا و عشق به شهادت، آن چنان در وجود او شعله ور بود که همه حرکاتش جز خدمت و عبادت و پیاده شدن خط امام چیز دیگری نبود.
با ایمان به خداوند یکتا، اعتقاد خاصی به انجام شعائر اسلام از قبیل شرکت در نمازهای جماعت، نماز اول وقت،شرکت در مراسم دشمن شکن نماز جمعه، شرکت در مراسم دعاهای کمیل و ندبه، شرکت در مراسم با شکوه تشییع جنازه شهدا و هیئت های عزاداری سرور شهیدان امام حسین(ع) داشت.
آن گاه که دید مزدوران شرق و غرب قصد آشوب گری را در مناطق غرب کشور(کردستان) دارند، در نیمه دوم سال 58 به همراه گروهی از برادران سپاه کاشان، عاشقانه به کردستان مظلوم شتافت و 6 ماه در آن سامان به مبارزه با دشمنان اسلام مشغول بود.
پس از پایان یافتن ماموریت خود به کاشان بازگشت و مدت کوتاهی را در این شهر بود، سپس در تاریخ 23/1/59 به همراه عده ای از برادران سپاه کاشان، داوطلبانه عازم منطقه سیستان و بلوچستان شد و مدتی نیز در آن جا به محرومین خدمت کرد و پس از چند ماه به کاشان بازگشت و در نیمه اول سال 60 به جبهه های نبرد حق علیه باطل (منطقه عملیاتی جنوب کشور) اعزام شد و در جبهه های فیاضیه آبادان و دارخوین فعالیت های زیادی نمود.
سپس در اواخر سال 60 به مدت یک سال و اندی به عنوان محافظ آیت الله امامی کاشانی(عضو فقهای شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران) انتخاب شد.
در شهریور ماه سال 1361 برای زیارت خانه خدا به مکه معظمه عزیمت نمود و پس از بازگشت از سفر بیت الله الحرام و پایان یافتن ماموریتش، به مدت 6 ماه به جبهه های غرب و جنوب کشور روانه شد و در پایان ماموریت محوله خود، چند روزی را به کاشان آمد و پس از چند روز مرخصی و دیدار با خانواده و کلیه فامیل و آشنایان خود، در تاریخ 26/11/62 برای آخرین بار عازم جبهه های حق علیه باطل شد.
آری، غلامرضا که از این امتحان الهی سرافراز بیرون آمده بود، مورد لطف خداوند متعال قرار می گیرد و پس از سال ها تلاش و کوشش بی امان در راه مبارزه با ضد انقلابیون داخلی کردستان و جنگیدن با مزدوران بعثی صهیونیستی عراق، پس از رشادت ها و ایثارگری ها، در عملیات پیروزمندانه خیبر (محورطلائیه_جفیر)،جمعی لشگر امام حسین(ع) مورد اصابت گلوله دشمن خونخوار قرار گرفت و در تاریخ پنج شنبه 11/12/62 با هدیه کردن خون خود به معبودش شتافت و پیکر مطهرش در آن منطقه زیر آتش دشمن باقی ماند و پس از حدود 11 سال با تلاش گروه های تفحص شهدا به میهن اسلامی بازگشت و در آبان ماه سال1373 در مهدی آباد اردهال به خاک سپرده شد.
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 6:9  توسط داود صیاد مالفجانی
|