
بسمه تعالي
شهيد شاهد برادر ابراهيم ايل در سال 1334 هجري شمسي در محله اي فقير نشين در خانواده اي که موازين شرعي به عنوان اصلي اساسي در خانواده بود به دنيا آمد .از همان کودکي عشق به مولايش حسين عليه السلام در قلبش پديدار شد چرا که به تبعيت از سرورش حضرت ابوالفضل عليه السلام سقاي عزاداران امام حسين عليه السلام را در هنگام سينه زني به عهده داشت آنقدر به لباس سقايي عشق مي ورزيد که حتي بعد از ايام عاشوار حاضر نمي شد لباس را از تن خارج نمايد .تحصيلات دوران ابتدائي را در دبستان قاآني با موفقت چشم گيري و قابل تحسين گذراند و سپس وارد دبيرستان شد .در همين سنين بود که قرآن خواني را از جد مادريش آموخت روح مقاوم و پر توانش از او يک انسان خود ساخته و نا آرام ساخته بود و تابستانها به کارگري در کوره هاي آجر پزي و زمستان به تحصيل مي پرداخت .در سال 1349 براي ادامه تحصيل عازم شيراز شد در هنرستان فني طالقاني به تحصيل ادامه داد در آنجا بود که با مسائل موجود در جامعه آشنا شد و راهي را که بايد برود از ميان بيراهه هاي انحرافي انتخاب کرد .او همان راه روحانيت و صراط المستقيم است برگزيد در همان زمان عمل به رساله امام امت را سرمشق خود قرار داد تا اينکه در رشته فلزکاري و تراشکاري ديپلم گرفت و سپس راهي خدمت مقدس سربازي شد .دوران آموزش خود را در ؟؟ گذراند و بقيه مدت سربازي را در ماکويکي از شهرهاي استان آذربايجان غربي به انجام رسانيد در هنگامي که سرباز بود به علت سر پيچي از فرامين طاغوتي فرماندهان خود فروخته تنبيه و حتي تبعيد شد .بعد از سربازي به کارگري پرداخت و با مشکلات زندگي دست و پنجه نرم کرد تا اينکه کم کم طليعه خورشيد انقلاب به رهبري پرچم دار بزرگ اسلام و قائد اعظم مسلمانان جهان حضرت امام خميني شروع شد. هنگامي که رژيم جنايتکار سلطنتي اعلام حکومت نظامي در جهرم کرد شهيد ابراهيم ايل همگام با ساير مردم متعهد جهرم به مبارزه با رژيم طاغوت پرداخت و در عصر يکي از روزهاي حکومت نظامي مزدوران که او را شناسائي کرده بودند او به هر نحوي بود از حلقه محاصره فرار کرد ولي مزدوارن که دل خوني از او داشتند همچنان به تعقيبش پرداختند تا اينکه در يک کوچه بن بست او را گير آورده و زير بدترين ضربات مشت و لگد و قنداق تفنگ قرارش دادند و در همان حال که کتک مي خورد در جواب مزدوراني که از او مي خواستند به امام توهين کرد صداي درود بر خميني از زير لگد ديده مي شد با ياري خداي متعال و رهبري پيامبر گونه امام امت و مجاهدتهاي امت امام سرانجام انقلاب به پيروزي رسيد و با تشکيل ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهيد ابراهيم ايل که قصدش رضاي خدا و دفاع از انقلاب اسلامي ايران بود وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شيراز شد بعد از پيروزي انقلاب ملحدان و منافقان قصد طغيان بر عليه جمهوري اسلامي در کردستان کردند .بر آن شدند که نظام اسلامي را ضربه زنند شهيد ابراهيم ايل در آن زمان مسئول اولين اکيپهاي برادران سپاه از منطقه 9 بود با کليه جريانهايي که بر کردستان مي گذشت آشنا شده بود چندين بار در کردستان به محاصره افتاد ولي باز جان سالم به در برد آنچنان رسيد و دلير بود که هنگامي که ساير برادران تمام اميدشان از زنده ماندن قطع شده بود و در محاصره افتاده بودند .ابراهيم با دلاوري و از خود گذشتگي جان آنها را نجات داده بود . در اين هنگام ايشان فرمانده عمليات سپاه ناحيه يک شيراز بود و در درگيري هاي دانشگاه مانند يک شير حزب اله با منافقان سر سپرده به جدال مي پرداخت تا جائي که او را زير نظر گرفته و چندين بار قصد ترور وي را داشتند که وي با هوشياري نقشه آنها را خنثي مي کرد. او به راستي با تمامي مشاهر شرک و استکبار در هر لباسي که بود ستيزه مي کرد .با دشمنان بعثي با منافقان مدافع خلق با خوانين چندين بار جهت دستگيري خوانين منطقه به اطراف زرقان و فيروزآباد و کوار همراه با اکيپهاي عملياتي اعزام شده و اکثر اين ماموريتهاي خود را با موفقيت به پايان مي رساند . يک بار در شيراز هنگامي که براي دستگيري يکي از افسران ؟؟؟ رفته در درگيري با آن مزدور از ناحيه کتف زخمي شد با شروع جنگ تحميلي به جبهه هاي آبادان رفت و در آبادان آن چنان از خود گذشتگي و ايثار نشان داد که تعجب همگان را برانگيخت و مدتي نيز مسئول محور تپه ؟؟ در آبادان بود تا اينکه در عمليات ولايت فقيه که مسئوليت يکي از محورهاي عملياتي را به عهده داشت از ناحيه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و ناچارا به عقب برگشت . در عمليات پيروز فتح المبين به عنوان فرمانده گردان ، شجاعانه بر دشمن يورش برد . در عمليات بيت المقدس مسئول طرح و عمليات تيپ امام سجاد عليه السلام بود و در آزاد سازي خرمشهر نقش بسزايي داشت . حضور او با قيافه خاک گرفته و غبارآلود در ميان رزمندگان باعث روحيه آنها مي شد در عمليات رمضان نيز از ناحيه بازو بار ديگر زخمي شد تا اينکه به فرماندهي تيپ امام سجاد عليه السلام انتخاب و مدتي نيز مسئول طرح و عمليات لشکر فجر بود و باز در يکي از پاتکهاي دشمن در منطقه شرهاني از ناحيه کمر و سر شديدا زخمي شد . ديگر در بدن او جاي سالم وجود نداشت و مدتي نيز در طرح عمليات تيپ المهدي عجل اله در سمت هماهنگ کننده گردانها مشغول به جهاد شد و در اين واحد فعاليت زيادي نمود تا اينکه در عمليات غرور آفرين خيبر به مقصودش که سالها در پي آن بود رسيد و با بدني پاره پاره به ديدار خدايش شتافت .در اينجا بايد عاجزانه اقرار کنيم که در اين چند سطر نمي توان زندگي يکي از مردان خدا را بيان نمود ، آن مجاهدي که هيچ جاي بدنش سالم نبود و سر تاسر پيکرش جاي گلوله و ترکش بود ، آن مقاوم مردي که هيچ مشکلي او را از پاي در نمي آورد و هر بار که به جبهه مي رفت و بر مي گشت با بدني زخمي مي آمد . آن فرمانده دلسوز و شجاع و با لياقتي که حتي نزديکترين آن سالگي که عاشقانه در کوي محبوب قدم نهاد و مرتضي او گشت . آن عارف مسلح ستيزه جوئي که سنگر رزم را به محراب عبادت و سير و سلوک ساخت . آن فرمانده که مسئوليت را از جاي خود به در نکرد و با زير دستان در کمال خضوع و خشوع نشست برخاست مي کرد آن سربازي که ولي فقيه و نائب امام را فرمانده واجب الاطاعه خود مي دانشت .آن مريدي که مرشدش را به خوبي شناخته و در مقابل فرامين او سمعا و طاعتا بود .آن رزمنده اي که در عرش مشهور بود تا در فرش و او از گروه " فمنهم من قض نجبه" اي بود که که من ينتظران را شور و شوق بهشت مي داد . او صاحب آن اخلاق فضيله اي بود که ساير برادران را شيفته خود کرده بود و از همان جهاد گر مخلص و صادقي بود که نمي خواست رشادتش باعث شهرتش شود و مي خواست گمنام بماند .شهيد ابراهيم ايل فرماندهي در جنگ را عهده دار بود و در کليه خطوط دفاعي و تهاجمي به عنوان فرماندهي با تدبير و طراحي پر کار جنگيد اما هيچکس نمي دانست که او چه نقشي در پيروي ها دارد .روزي يکي از دوستانش به او گفت که مي گويند شما فرمانده تيپ امام سجاد عليه السلام هستيد .گفت مردم خيلي حرفها مي زنند و نمي خواست کسي بفهمد با اخلاص بود و متين .در جمع ساکت بود اما در خلوت غرق در سير سلوک يا رب الارباب بود . با رزمندگان گرم و خيلي صميمي بود گوئي اصلا شيطان هواي نفس نتوانسته بود خدشه اي به روح پر عظمت او وارد کند .والسلام
برچسبها:
زندگینامه,
شهداء