خاطره ای ناب از شهید حمیدرضا مدنی قمصر


زمانی که در لندن بود، پزشکان تزریق خون به وی را ضروری می بینند. به هنگام تزریق خون، حمید به ائمه متوسل شده و می گوید: « شفیعی یا علی» تا خون غیر مسلمان به او تزریق نشود. پزشکان هر چه تلاش می کنند رگ خون را قبول نمی کرد اما سرم که تزریق می شود از رگ عبور می کند. حمید به انگلیسی به پزشکان می گوید که خون غیر مسلمان به تن من نمی رود. بالاخره خون مسلمان سیاه پوست را به وی تزریق می کنند و خون وارد شد.

پدر حمید می گوید: روزی با هم نزد دکتر قلبم رفتیم، دکتر با دستگاه ریه حمید را نشانم داد و گفت که ریه اش سیاه شده، که حمید بلافاصله انگلیسی با دکتر صحبت کرده و به دکتر گفته بود که نمی خواهم پدرم متوجه شوند ولی آنروز من فهیمدم که طبق نظر پزشکان معالج حمید، درمان وی در ایران پایان یافته بود وبرای تکمیل درمان باید به خارج اعزام می شد.


منبع: یادواره شهدای فاوا، خرداد 1390 ، ص28

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 7:19  توسط داود صیاد مالفجانی  |